تکلیف درسی تارخ سوم: تحقیق در مورد شخصیت رضا شاه پهلوی

 

تکلیف درسی تاریخ کلاس سوم : تحقیق در مورد شخصیت رضا شاه پهلوی

 

دوران پادشاهی رضاشاه اوج سخت گیری و دیکتاتوری در تاریخ معاصر ایران بوده است

 

 

در مو رد چگونگی رسیدن به پادشاهی و  اقداماتی که در دوران پادشاهی انجام داده تحقیق کنید و به صورت نظر بفرستید....



نظرات شما عزیزان:

ahmadreza ehsanbakhsh
ساعت20:56---15 بهمن 1391
رضا پهلوی (۲۴ اسفند ۱۲۵۶ خورشیدی آلاشت، مازندران – ۴ مرداد ۱۳۲۳ خورشیدی ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی) معروف به رضاخان، رضاخان میرپنج، رضاخان سردارسپه و پس از آن رضاشاه و رضاشاه کبیر،[۱] شاه ایران (از ۱۳۰۴ خورشیدی تا ۱۳۲۰ خورشیدی) و بنیانگذار دودمان پهلوی بود. پادشاهی رضا شاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران رژیم پهلوی بود که با انقلاب ۱۳۵۷ ایران به پایان رسید.
رضا که کودکی یتیم بود دوران خردسالی را در فقر گذراند. از نوجوانی به نظام پیوست و مدارج ترقی را طی نمود. در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان تهران را اشغال کردند[۴]. رضاخان ابتدا در مقام وزیر جنگ، بسیاری از ناآرامی‌ها و راهزنی‌ها را از بین برد. در سوم آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخست‌وزیری منصوب شد و ابتدا تلاشی در جهت جمهوری‌خواهی کرد. ولی در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید. وی سرانجام در سال ۱۳۲۰، پس از اشغال‌شدن ایران بر دست متفقین، تحت فشار بریتانیا مجبور به ترک سلطنت گردید و سه سال بعد در شهر ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی به مرگ طبیعی درگذشت.[۳]
سلطنت رضا شاه شاهد ایجاد نظم نوین بود.[۵] او برای تضمین قدرت مطلق خود، روزنامه‌های مستقل را بست، مصونیت پارلمانی را از نمایندگان گرفت و مهمتر از آن، احزاب سیاسی را از بین برد. حزب تجدد که صادقانه از رضاشاه حمایت کرده بود، نخست جای خود را به حزب ایران نو و سپس حزب ترقی – سازمانی به تقلید از حزب فاشیست بنیتو موسولینی و حزب جمهوریخواه مصطفی کمال آتاترک – داد. ولی همین حزب ترقی نیز به زودی به گمان اینکه اندیشه‌های خطرناک جمهوریخواهانه دارد برچیده شد.[۶] او با بدست آوردن قدرت بلامنازع، اصلاحاتی اجتماعی را آغاز کرد. رضاشاه در دوران قدرت، اصلاحاتی انجام داد که هرچند قاعده‌مند نبود، نشان می‌دهد که وی خواهان ایرانی بود که از یکسو رها از نفوذ روحانیون، دسیسه بیگانگان، شورش عشایر و اختلافات قومی، و از سوی دیگر دارای موسسات آموزشی به سبک اروپا، زنان متجدد و شاغل در بیرون از خانه، ساختار اقتصادی نوین با کارخانه‏های دولتی، شبکه‌های ارتباطی، بانکهای سرمایه‌گذار، و فروشگاه‌های زنجیره‌ای باشد. او برای رسیدن به هدفش –بازسازی ایران طبق تصویر غرب- دست به مذهب‌زدایی، برانداختن قبیله‌گرایی، گسترش ملی‌گرایی، توسعه آموزشی و سرمایه‌داری دولتی زد.[۷]
لقب‌ها


شناسنامه رضاخان
رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل گوناگون به القاب مختلفی خوانده شده‌است. در جوانی به نام ناحیه‌ای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده می‌شد. با ورود به نظامی‌گری به مناسبت استفاده از مسلسل ماکسیم به «رضا ماکسیم» و بعدها به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامی‌اش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و به دست‌گرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا، او را «سردار سپه» می‌خواندند. پس از رسیدن به پادشاهی و گزیدن نام خانوادگی پهلوی به «رضاشاه پهلوی» (پیش از این نام خانوادگی در ایران کار نمی‌رفته‌است و رضا شاه برای اولین بار استفاده از نام خانوادگی را اجباری کرد)[۸] شناخته شد. در سال ۱۳۲۸ با تصویب مجلس شورای ملی به او لقب «رضاشاه کبیر» داده شد[۳][۹]
زندگی‌نامه
آغاز زندگی و نوجوانی


زادگاه رضاشاه در آلاشت


رضاشاه و کلاه پهلوی بر سرش
رضاشاه اهل تهران و پرورده این شهر بود. مادرش او را زمانی که کودک شیرخواره‌ای بود از شهرستان سوادکوه به تهران آورد.[۱۰] رضا در ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ هجری خورشیدی در روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران زاده شد. پدرش داداش بیک سوادکوهی، یاور فوج سوادکوه بوده‌است.
آگاهی کامل و دقیقی از تبار و نیاکان رضاشاه در دست نیست.[۱۱] مادرش نوش‌آفرین، اهل تهران و تا مرگ داداش بیک ساکن آلاشت بود.[۱۲] مرگ پدرش در چهل روزگی وی، موجب شد که نوش‌آفرین تصمیم به عزیمت به تهران بگیرد. به این خاطر پس از مدتی نوزاد شش ماهه را برداشت و راه تهران را در پیش گرفت.[۳] در این سفر رضای نوزاد در راه سخت میان مازندران و تهران به شدت بیمار شد و با رسیدن به گردنه و کاروانسرای گدوک، نوزاد یخ زد و مادر و سایر همسفران وی را مرده پنداشتند. بنابراین او را از مادر جدا نموده و برای دفن در روز بعد، او را در کنار چارپایانشان گذاشتند. گرمای محیط موجب شد تا کودک مجددا جانی بگیرد و اطرافیان را متوجه خود کند.[۱۳] این داستان را رضاشاه بارها در دوران پادشاهی و در هنگام ساخت راه‌آهن شمال برای اطرافیان از جمله محمدعلی فروغی و حسن اسفندیاری نقل نموده‌است.[۳] رضا و مادرش در محله سنگلج در نداری و تهیدستی زندگی می‌کردند. مخارج زندگی آنان تا هفت سالگی رضا بر عهده سرهنگ ابوالقاسم آیرم‌لو بود. او در آن زمان بنام ابوالقاسم بیک، خیاط قزاقخانه بود.[۳] پس از مرگ وی سرتیپ نصرالله‌خان آیرم زندگی آنان را اداره می‌کرد.[۳]
در بریگاد قزاق


رضا ماکزیم، در حال آموزش به‌کارگیری رگبار به سربازان در درجه سلطانی (سروانی) در بریگاد قزاق
نوشتار اصلی: بریگاد قزاق
در سن ۱۲ یا ۱۴ سالگی توسط صمصام(از ابواجمعی علی‌اصغرخان امین‌السلطان صدراعظم)، یکی از بستگان خود وارد فوج سوادکوه و تابین (سرباز) شد. از خود وی نقل شده‌است که به هنگام ورود آنقدر خردسال بوده‌است که دیگران وی را سوار اسب می‌کرده‌اند.[۳]
سال ۱۲۷۵ خورشیدی پس از کشته شدن ناصرالدین‌شاه قاجار، فوج سوادکوه برای نگاهبانی از سفارتخانه و مراکز دولتی به تهران فراخوانده شد. وی در دوران خدمت در قزاقخانه مدتی نگهبان سفارت آلمان در تهران بود. امضای تغییر شیفت روزانه وی هنوز در این محل نگهداری می‌شود.[۳]
سپس به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد و پس از چندی به وکیل‌باشی (ستوان تا سروان)[۱۴] گروهان شصت تیر منصوب شد. در این دوره رضاخان به دلیل استفاده از یکی از معدود مسلسل‌های ماکسیم آن زمان، به «رضا ماکسیم» معروف شد.[۱۵]
در سال ۱۲۸۸ خورشیدی، همراه با سواران بختیاری و ارامنه برای خواباندن شورش‌ها و قیامهای محلی به زنجان و اردبیل اعزام شد و در جنگ با قوای ارشدالدوله از خود رشادت نشان داد. سپس با درجه یاوری(سرهنگی) به فرماندهی دسته تیرانداز و در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان منصوب شد.[۳]
او در این سمت بر علیه فرمانده بریگاد یعنی سرهنگ کلرژه کودتایی را به فرماندهی استاروسلسکی، معاون وی با موفقیت اجرا نمود. اجرای این کودتا با هماهنگی احمدشاه توسط رضا خان به کودتای اول رضا خان نیز معروف است. در اثر این کودتا، کلرژه به روسیه بازگشت و استاروسلسکی فرمانده بریگاد قزاق در ایران شد.[۱۶]
در میان قزاقها، رضا فردی آزاد اندیش


امیرعباس حسنی.
ساعت20:20---7 بهمن 1391
رضاخان‌ فرمانده‌ دیویزیون‌ (لشكر) قزاق، در 3 اسفند 1299 ش‌ دست‌ به‌ كودتا زد وپس‌ از مدتی‌ به‌ وزارت‌ جنگ‌ و در 3 آبان‌ 1302ش‌ به‌ نخست‌وزیری‌ و در آذر 1304ش‌به‌ پادشاهی‌ رسید و تا شهریور 1320ش‌ حكومت‌ كرد و سپس‌ با اشغال‌ ایران‌ مجبور به‌ استعفا و ترك‌ ایران‌ شد.
در مورد چگونگی‌ كودتا توسط‌ رضاخان‌، مشهور است‌ كه‌ انگلیس‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و سیطره‌ آن‌ بر بخشی‌ از خاورمیانه‌ به‌ دنبال‌ تسلط‌ بلامنازع‌ بر ایران‌ بود. انگلیس‌ با عدم‌ موفقیت‌ در قرارداد 1919م‌ و پیروزی‌ بلشویك‌ها در روسیه‌ تصمیم‌ گرفت‌ با به‌ وجود آوردن‌ حكومتی‌ قدرتمند و باثبات‌ منافع‌ خود را درعراق و هند و ایران‌ حفظ‌ كند.
آیرون‌ ساید، فرمانده‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ در شمال‌ ایران‌، از طرف‌ لرد كرزن‌، وزیرامور خارجه‌ انگلیس‌، مأمور شد تا با صلاحدید خود كارها را انجام‌ دهد. لرد كرزن ‌می‌خواست‌ «نفوذ بریتانیا را بر منطقه‌ پیشین‌ نفوذ روسیه‌ تسّری‌ دهد و سراسر ایران‌ راتحت‌الحمایه‌ انگلستان‌ سازد.»
پسر ژنرال‌ در ضمن‌ شرح‌ خاطرات‌ پدرش‌ می‌نویسد: «پدرم‌ بعد از بازسازی‌ روحیه‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ و ثبات‌ بخشیدن‌ به‌ وضعیت‌ آن‌ها در قزوین‌، متوجه‌ بازسازی‌قزاقهای‌ ایرانی‌ شد. داستان‌ انتخاب‌ رضاخان‌ به‌ فرماندهی‌ نیروهای‌ قزاق از جانب‌ او راهمه‌ می‌دانند و گرچه‌ در آن‌ هنگام‌ نمی‌دانست‌ كه‌ او روزی‌ شاه‌ ایران‌ خواهد شد، اما آشكارا راه‌ را برای‌ او هموار نمود...
پدرم‌ در خاطراتش‌ می‌نویسد: فكر می‌كنم‌ همه‌ مرا معمار آن‌ كودتا (1299ش‌) تصور می‌كنند. راستش‌ را بخواهید خودم‌ هم‌ همین‌ طور فكر می‌كنم‌.» آیرون‌ ساید در دفترچه‌ خاطرات‌ خود رضاخان‌ را چنین‌ توصیف‌ می‌كند: «رضا موجودی‌ سخت‌ كوش ‌به‌ نظر می‌رسد و بینی‌ تقریباً بزرگی‌ دارد. می‌توان‌ گفت‌ كه‌ قیافه‌ او شبیه‌ یهودیان‌ است‌...او فقط‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ صحبت‌ می‌كند... او به‌ طور قطع‌ پر جذبه‌ترین‌ فرد ایرانی‌ است‌ كه‌تا كنون‌ دیده‌ام‌.» آیرون‌ ساید در ضمن‌ خاطرات‌ 14 فوریه‌ خود می‌گوید: «من‌دستورات‌ مربوط‌ به‌ خروج‌ نیروها را به‌ اسمایس‌ و رضا داده‌ام‌. باید به‌ ایشان‌ تا اندازه‌ای ‌آزادی‌ عمل‌ بدهم‌. باید وزیر مختار را ببینم‌ و مطالب‌ را با او در میان‌ بگذارم‌. برای‌ ماكودتا از هر چیز دیگر مناسب‌تر است‌.»
بی‌مناسبت‌ نیست‌ كه‌ قسمت‌هایی‌ از سند بسیار مهم‌ (گزارش‌ سفیر وقت‌ آمریكا درتهران‌ به‌ وزیر امور خارجه‌) نقل‌ شود:
بلشویسم‌ امری‌ غیر قابل‌ اجتناب‌می‌نماید؛ اما در واقعیت‌ بیش‌ از هر حادثه‌دیگری‌ كه‌ برای‌ ایران‌ رخ‌ دهد به‌ مذاق دولت‌ انگلیس‌ و وزارت‌ هند خوش‌نمی‌آمد، زیرا ایران‌ بلشویكی‌ برای‌ هند خطر همیشگی‌ خواهد بود.... در عصریكشنبه‌ بیستم‌ فوریه‌، مردم‌ از حركت‌ حدود 1500 نفر از نیروهای‌ قزاق از قزوین‌كه‌ در چند مایلی‌ بیرون‌ تهران‌ هستند تعجب‌ زده‌ شدند. گفته‌ می‌شد كه‌ آن‌ها می‌خواهند پایتخت‌ را به‌ تصرف‌ درآورند.
در عصر همان‌ روز وزیر مختار بریتانیا برای‌ هواخوری‌ به‌ بیرون‌ شهر رفته‌ تاحدود ساعت‌ پنج‌ باز نگشته‌. ساعاتی‌ قبل‌ از این‌ ساعت‌، كنسول‌ هیئت‌ بریتانیا،سرهنگ‌ دوم‌ هیگ‌ و سیدضیاءالدین‌ برای‌ ملاقات‌ با قزاقان‌ به‌ بیرون‌ شهر رفته‌بودند. هدف‌ این‌ دو نفر تحقیق‌ درباره‌ نیات‌ قزاقان‌ مهاجم‌ بوده‌ است‌ و قزاقان‌آشكار ساختند كه‌ به‌ هر یك‌ از آن‌ها بریتانیا قبل‌ از ورود به‌ شهر پنج‌ تومان‌حدود پنج‌ دلار، داده‌ است‌. این‌ طور گفته‌ می‌شود كه‌ پیش‌ از خروج‌ قزاقها ازقزوین‌ كلنل‌ اسمیت‌ (رئیس‌ قزاقها در قزوین‌) پول‌ لازم‌ را برای‌ تحویل‌ به‌ قزاقها دریافت‌ داشته‌ است‌... لازم‌ به‌ تذكر است‌ كه‌ مبلغ‌ مورد نظر با امضای‌اسمیت‌ از بانك‌ برداشت‌ گردید... مشهور است‌ كه‌ وزارت‌ خارجه‌ انگلیس‌ ازسفیر خود در تهران‌ و عدم‌ موفقیت‌ او در انجام‌ كارهایی‌ كه‌ باید انجام‌ می‌شدموجب‌ نارضایتی‌ انگلیس‌ از وی‌ شده‌ است‌. از این‌ رو از انجام‌ این‌ حركت‌ بدون‌اطلاع‌ وی‌ نباید تعجب‌ كرد... به‌ سرعت‌ معلوم‌ شد كه‌ بسیاری‌ از چهره‌های‌ اصلی‌جنبش‌ پیشتر دارای‌ تماس‌های‌ دوستانه‌ای‌ با بریتانیا بوده‌اند؛ سرگرد مسعودخان‌... در قزوین‌ دستیار شخصی‌ كلنل‌ اسمیت‌ بوده‌ است‌. كلنل‌ رضاخان‌ كه‌ به‌ریاست‌ قزاقها رسید در هیئت‌ نظامی‌ انگلیس‌ ـ ایران‌ خدمت‌ كرده‌ و به‌ صورت ‌عملی‌ جاسوس‌ رئیس‌ هیئت‌ بوده‌ و برای‌ چندمین‌ ماه‌ با بریتانیا در قزوین‌همكاری‌ نزدیك‌ داشته‌. سیدضیاءالدین‌، مالك‌ روزنامه‌ رسمی‌ رعد است‌ كه‌ بریتانیا به‌ آن‌ كمك‌ مالی‌ می‌كند....
نقش‌ انگلیس‌ در كودتای‌ رضاخان‌ چنان‌ روشن‌ بود كه‌ دولت‌ انگلیس‌ هیچ‌گاه‌ آن‌ راانكار نكرد. درجریان‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ «به‌ سادگی‌ تمام‌ می‌گوید: او را خودمان‌ آوردیم‌ و خودمان‌ هم‌ می‌بریم‌».
غیر از آیرون‌ ساید در انتخاب‌ رضاخان‌ از اردشیر جی‌ هم‌ اسم‌ برده‌ می‌شود. ژنرال ‌فردوست‌ در خاطرات‌ خود نقل‌ می‌كند كه‌ «شاپور جی‌ كتابی‌ را با خود به‌ دفتر آورده‌ بود، گفت‌: این‌ كتاب‌ از كتب‌ مستند یعنی‌ مجموعه‌ اسناد طبقه‌بندی‌ شده‌ انگلیس‌ درهندوستان‌ است‌ و می‌دانی‌ كه‌ در آن‌ سال‌ها ایران‌ از هندوستان‌ اداره‌ می‌شد. این‌ كتاب‌نشان‌ می‌دهد كه‌ پدر من‌ رضا را پیدا كرد و به‌ نایب‌السلطنه‌ هندوستان‌ معرفی‌ كرد.»
محققینی‌ كه‌ در علت‌ كودتای‌ انگلیس‌ به‌ بحث‌ و كنكاش‌ پرداخته‌اند بیشتر این‌ نكته‌ را متذكر شده‌اند كه‌ چون‌ قرارداد 1919م‌ با مخالفت‌ روبرو شد، دست‌ به‌ كودتا زدند:«مراد از كودتا، گزیدن‌ راه‌ دیگری‌ بوده‌ است‌ برای‌ تحقق‌ جوهر قرارداد1298ش‌/1919م‌؛ یعنی‌ برقراری‌ ثبات‌ سیاسی‌ در ایران‌ به‌ گونه‌ای‌ كه‌ منافع‌ اصلی ‌امپراطوری‌ بریتانیا در منطقه‌ تهدید نشود.» سر ریدر بولارد نیز نیاز دولت‌ انگلیس‌ به‌ثبات‌ در ایران‌ را تأیید می‌كند و می‌نویسد: «اصولاً بروز هر گونه‌ تشنج‌ و بی‌ثباتی‌ در ایران‌مغایر اهداف‌ انگلیس‌ بوده‌».
نكته‌ مهمی‌ كه‌ قابل‌ بحث‌ است‌ این‌ است‌ كه‌ انگلیس‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دچار بحران ‌اقتصادی‌ شد و برای‌ او مقرون‌ به‌ صرفه‌ بود كه‌ یك‌ نیروی‌ مقتدر وابسته‌، اهداف‌ او را تأمین‌ كند. از این‌ رو «در اواخر سال‌ 1920م‌ به‌ ملاحظه‌ صرفه‌جویی‌ در بو


امیرعباس حسنی.
ساعت20:17---7 بهمن 1391
برای درک ارتباط رضاخان با مذهب و نیز تناقضاتی که در این ارتباط ها وجود داشته و نیز نسبت وی با مبارزه با خرافات لازم است با نگاهی کلی تر و فراتر از مقطع زمانی خاصی به مساله بنگریم در واقع حکومت رضاخان در ادامه فرایندی بود که از سالها پیش و در راستای تغییرات در ساختار فکری ایرانیان به منظور تسلط نهایی استعمار کهن و جدید و توسط شبکه های فراماسونری وابسته به دولت های غربی و به ویژه انگلیس برنامه ریزی شده بود بر این اساس در فاز اول این اقدامات با جلب نظر افرادی که جهت تحصیل علم به کشورهای غربی سفر میکردند و عضو کردن آنها در لژهای فراماسونی آنان را تبدیل به جاسوسان خود و مبلغان فرهنگ و تمدن غربی در ایران می کردند به گونه ای که شاید کمتر کسی از تحصیل کردگان غربی دوران قاجار را بتوان پیدا کرد که عضو این لژها نشده و پس از بازگشت مبلغ و مداح فرهنگ و تمدن غربی نشده باشند .
در فاز دوم عملیات که زمینه های آن با آغاز نهضت عدالتخانه توسط مردم و علما فراهم شد مدعیان روشنفکری غرب زده با نفوذ در صف مردم و علما با تدابیر سازمان یافته از سوی قدرتهای غربی نهضت عدالتخانه را منحرف و آن را تبدیل به نهضت مشروطه کردند و درنهایت با انواع لطایف الحیل علما را از عرصه سیاست خارج کرده و زمام امور را به دست گرفتند . در فاز سوم عملیات به منظور ریشه کنی فرهنگ و اعتقادات دینی که در طول تاریخ سد راه نفوذ استعمار گران و اجانب بوده است نیاز به حکومتی دیکتاتوری بود که با بی رحمی تمام پروژه نیمه کاره را به اتمام برساند و در نتیجه نوبت به رضا خان میرپنچ افسر بی سواد قزاق رسید که طبق بررسی های به عمل آمده هم چهره ای خشن و بی باک بود و هم جرات و جسارت ساختارشکنی ها را در سایه انواع بی رحمی ها داشت اما با توجه به روحیه مذهبی مردم ایران نیل به هدف نهایی در ابتدای کار امکان پذیر نبود فلذا لازم بود ابتدا چهره ای مذهبی و مثبت از رضاخان در اذهان عمومی ترسیم شود تا کار ارتقای رتبه وی از یک افسر ساده به پادشاهی ایران به راحتی و بدون درد سر امکان پذیر گردد لذا با مطالعه تاریخ رضاخان با 2 نوع سیاست نسبت به مذهب از وی مواجه می شویم :
1 – تظاهر به دیانت :
رضاخان برای رسیدن بی درد سر به سلطنت و جلوگیری از هرگونه اعتراض موثر وکاری ابتدا به شدت تظاهر به مذهب می کرد به گونه ای که با این ادعای خود توانست نظر مساعد بسیاری از مقامات مذهبی ، روحانیون و مردم داخل و خارج از کشور را به خود جلب کند . وی در نمایشی مذهبی در مراسم ماه محرم شرکت می کرد (رک : تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ج2 ص93 به نقل از چالشهای روحانیت و رضاشاه ، داوود امینی ص77 ) ؛ پیشاپیش دسته های سینه زنی حرکت می نمود ، پای خویش را برهنه می ساخت و کاه و گل بر سر می ریخت ؛ در حا لی که سردار سپه بود در مراسم شام غریبان دسته قزاقها شرکت می نمود و با بازوبندی مشکی و سری برهنه و شمعی در دست به نوحه سرایی و سوگواری می پرداخت . (رک : همان به نقل از تاریخ بیست ساله ایران ، حسین مکی ج1 ص451-450 )
درماه رمضان برای اینکه توجه مردم را به دینداری خود جلب کند روزه می گرفت و به روزه گرفتن فرمان می داد وکارکنان سازمانهای نظامی و انتظامی را به ادای فرایض مذهبی وادار می کرد و حتی به منظور رعایت دقیق موازین شرعی ناظر شرعیات تعیین کرد . در این زمینه حسین مکی در جلد سوم کتاب خود سندی از روزنامه ستاره ایران ش 177 نقل کرده است که در آن درباره اجرای مراسم احیاء و حضور رضاخان که رئیس الوزرا بوده است چنین نوشته است : از طرف اداره قشونی در میدان مشق چادری برافراشته شد عموم اعضای قشونی و نظامیان در مجلس مزبور حضور یافته از طرف واعظین احکام اسلامی تبلیغ می گشت . آقای رئیس الوزرا و اغلب اعضای کابینه و بعصی از روسای ادارات در شب قتل در میدان مشق حاضر و در موقع قرآن به سر گرفتن شرکت جستند .
یکی دیگر از جلوه های تظاهر رضاخان به دین و دیانت و نیز رسیدگی به کار مردم فراری از ظلم و ستم قاجار ابلاغیه ای است که دو روز بعد از انقراض سلسله قاجار در تاریخ 11 آبان 1304 خطاب به ملت ایران صادر کرده و در ابتدای آن چنین آورده بود :
عموم اهالی ایران اعم از مرکز ولایات بدانند که از تمام مجاهدات و زحماتی که من از بدو امر در حصول مراتب امنیت و تهیه طرق سعادت و عظمت این مملکت متحمل بوده ام همیشه دو اصل مهم را در سرسلسله سایر مکنونات و عقاید خود قرار داده ام وخوشوقتم که فعلامدلول منویات دیرینه خود راهمانطور که وظیفه دار آن هستم به موقع اجرا می گذارم :
اجرای عملی احکام شرع مبین اسلام
تهیه رفاه حال عموم( رک: علل سقوط حکومت رضاشاه ، نعمت الله قاضی ص25 به نقل از تاریخ بیست ساله ایران ، همان ج2 ص586 )

2 – مبارزه با دین و دینداری
این چهره از رضاخان که در واقع چهره اصلی رضاخان بوده و در راستای هدف اصلی او ، شبکه فراماسونی مدعی روشنفکری و در نهایت استعمار گران جهانی بود از سال 1313 و به دنبال سفر رضاخان به ترکیه که در حاکمیت کمال آتاتورک نظام لائیک را تجربه می کرد و مظاهر بی دینی در آن ترویج می شد بروز و ظهور بیشتری یافت . رضاخان در این سفر بامشاهده ظواهر تمدن غربی که درترکیه توسط مصطفی کمال آتاترک ترویج می شد از جمله کشف حجاب ، لباس متحد الشکل ، ممنوعیت کلاه سنتی و ... تصمیم به تقلید از نسخه هم فکر ترک خود گرفته و پس از بازگشت به ایران عین همان نسخه را در ایران اجرا کرد . البته رضاخان پیش از آن نیز مظاهری از دین ستیزی و روحانیت ستیزی خود را نشان داده بود به ویژه در سال 1306 یعنی در حالی که هنوز دو سال از سلطنتش نگذشته بود در جریان اعتراض شیخ محمد تقی بافقی به وضعیت بد حجابی همسر شاه در حرم حضرت معصومه شخصا به قم مراجعه و بدترین اهانتها را در صحن حضرت معصومه به شیخ نموده و باعث شعله ور شدن آتش خشم مردم قم گردید که اگر تدابیر آیت الله شیخ عبدالکریم حائری نبود ممکن بود به غائله ای عظیم تبدیل شود اما پس از این قضایا دین ستیزی رضاخانی با آهنگی گاه تند و گاه آرام و درلفافه مسائلی دیگر از قبیل باستانگرایی و گاه به صورت علنی و بی محابا به پیش میرفت در طی این سالها از سویی روزنامه ها و نشریاتی سر بر آورده و بدون هیچ گونه محدودیتی احکام و قوانین اسلامی را زیر سوال می بردند ، از سویی دیگر جریانهای شبه روشنفکری و فراماسونی با هدایت شبکه های بیگانه با طرح باستانگرایی به جای اسلام گرایی و تمجید از دوران پر شکوه موهوم پیش از اسلام و کوبیدن دوران اسلامی و نسبت دادن همه بدبختیهای ایرانیان به دوران پس از اسلام و نیز چهره سازی های دروغین از شخصیت های ایران باستان و به طور کلی ایجاد جریان تقابل اسلام و ایران تلاش می کردند تا اعتقادات دینی ایرانیان را که رمز بقا و دوام آنان در برابر گزند استعمار گران در طول تا


مهدی ظهراب زاده
ساعت18:18---7 بهمن 1391
اقدامات مهم محمد رضا شاه
حقوق بشر و سیاست داخلی

در دوران اولیه سلطنت وی و تا پیش از کوتای ۲۸ مرداد وی مخالفت چندانی با فعالیت حزبی و سیاسی در کشور نداشت و نشریات از آزادی نسبی بر خوردار بودند.این آزادی در دوران نخست وزیری محمد مصدق به اوج خود رسید.اما پس از کودتای ۲۸ مرداد تا پایان دوران سلطنت وی فعالیت جبهه ملی ، حزب توده و دیگر احزاب کشور ممنوع شد و روزنامه‌ها و نشریات نیز به شدت تحت فشار و سانسور قرار گرفتند. فعالیت سیاسی به احزاب ایران نوین و ملیون ( و دو حزب کوچک دیگر) محدود شد. شاه در سال ۱۳۵۳ همان دو حزب را نیز منحل و حزب رستاخیز را تاسیس کرد. وی طی سخنانی گفت که هر کس مایل نیست به عضویت حزب رستاخیز درآید یا بطور رایگان پاسپورت گرفته و از ایران برود و یا جایش در زندان است.
انقلاب سفید
نوشتار اصلی: انقلاب سفید

محمد رضا شاه پهلوی در ژانویه سال۱۹۶۲ به انجام اصلاحاتی پرداخت که بعدها به طور رسمی «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» نام گرفت.

مهمترین این اصلاحات، تصویب قانون اصلاحات ارضی و اعطای حق رأی برای اولین بار در تاریخ به زنان ایرانی بود.
سایر اقدامات

انعقاد معاهده الجزایر و تعیین خط مرزی ایران و عراق و تثبیت حاکمیت ایران در آب‌های اروندرود
حضور نظامی ایران در جزایر ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک
به رسمیت شناختن استقلال بحرین
برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران
تغییر مبدا تاریخ ایران از هجری خورشیدی به تاریخ شاهنشاهی
افزایش سطح قدرت نظامی ارتش ایران
مشارکت در تأسیس اوپک
توسعه نیروهای نظامی ایران
تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران
تاسیس مجلس سنا
رفع اختلافات مرزی در مرزها- پیمان مثلثی عراق - ترکیه -ایران ایجاد تاسیسات زیربنایی همچون سدها و فرودگاه‌ها و دانشگاه‌های مختلف
تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)

شاه و زنان

او در مصاحبه‌ای گفته‌است که در زندگی یک مرد، زن به حساب نمی‌آید مگر آنکه زیبا و دلربا باشد و هیچ زنی هرگز او را تحت تاثیر خود قرار نداده‌است. محمدرضا شاه در مصاحبه‌ای دیگر با باربارا والترز این مصاحبه را تحریف شده دانست.

تا سال ۱۹۶۳ زنان ایرانی حق شرکت در انتخابات را نداشتند. در این سال، شاه فرمانی صادر کرد که بر اساس آن به زنان نیز مانند مردان حق شرکت در انتخابات داده شد. با وقوع انقلاب سفید، زنان ایرانی علاوه بر حق انتخاب کردن، دارای حق انتخاب شدن نیز شدند. با احکام صادره از سوی شاه، دو زن در سنا منصوب گشته، و ۶ زن نیز با کسب آرای لازم به مجلس بیست و یکم راه یافتند. اندکی بعد فرخرو پارسا) عنوان اولین وزیر زن در تاریخ معاصر ایران را کسب نمود و در سال ۱۹۷۱، نخستین دیپلمات زن راهی الجزایر گردید.

«قوانین حمایت از خانواده» که چند همسری را دشوارتر می‌نمود[ و افزایش سن ازدواج قانونی زنان از ۱۳ سال به ۱۸ سال از دیگر قوانینی است که در دوره وی به تصویب رسید.
دین و مذهب

محمدرضا مسلمان و شیعه بود. اگرچه او واجبات شخصی اسلام همچون نماز را بجا نمی‌آورد ولی عمیقا به خدا اعتقاد داشته و تا حدی نیز قضاوقدری بوده‌است. شاه خود را «یک مومن واقعی» می‌دانست.او بارها در کتابها و مصاحبه‌های گوناگون به مکاشفاتی اشاره می‌کند که به آن وسیله با ائمه و بزرگان مذهبی در ارتباط بوده‌است و خود و سلطنتش را تحت حمایت آنان می‌دیده‌است. به طور مثال، او از شفا یافتنش از بیماری حصبه به دست علی در خواب، نجات از مرگ به دست عباس ابن علی پس از افتادن از اسب در امامزاده داوود و «برخورد با امام غایب در نزدیکی کاخ تابستانی شمیران» نام می‎‌برد.

او روش رضاشاه را در قلع و قمع روحانیت شیعه در پیش نگرفت و به آنان (همچون سید حسین طباطبایی بروجردی) احترام می‌گذاشت. ولی پس از مرگ بروجردی و مرجعیت خمینی فاصله شاه با روحانیت زیاد شد. مخالفت خمینی و روحانیون با لوایح ششگانه انقلاب سفید شاه در سال ۱۳۴۲ سراغاز این فاصله بود که درگیری‌های شدیدی در قم، تهران و چند شهر دیگر و در نهایت در سال ۵۷ پیروزی انقلاب به رهبری ایشان را منجر شد.هشت ماه حبس خانگی و به دنبال آن تبعید چهارده ساله خمینی از ایران هم از اقدامات شاه در این دوره بود.
احمد خمینی در این باره می‌گوید: « عمده آخوندها تا دهه ۱۳۵۰ غیر سیاسی بودند، نه با شاه مخالفت می‌کردند و نه آشکارا پشتیبان او بودند اما ناگهان به انقلاب پیوستند زیرا رژیم در رویایی با فساد اخلاقی و زدودن خیابان‌ها از بی بند و باری شکست خورده بود.»

برخی از روحانیون منجمله خمینی، مطهری، منتظری و بهشتی از مخالفین سرسخت محمدرضا شاه بودند.
چگونگی به قدرت رسیدن رضاشاه:پ
رضاخان‌ فرمانده‌ دیویزیون‌ (لشكر) قزاق، در 3 اسفند 1299 ش‌ دست‌ به‌ كودتا زد وپس‌ از مدتی‌ به‌ وزارت‌ جنگ‌ و در 3 آبان‌ 1302ش‌ به‌ نخست‌وزیری‌ و در آذر 1304ش‌به‌ پادشاهی‌ رسید و تا شهریور 1320ش‌ حكومت‌ كرد و سپس‌ با اشغال‌ ایران‌ مجبور به‌ استعفا و ترك‌ ایران‌ شد.
در مورد چگونگی‌ كودتا توسط‌ رضاخان‌، مشهور است‌ كه‌ انگلیس‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و سیطره‌ آن‌ بر بخشی‌ از خاورمیانه‌ به‌ دنبال‌ تسلط‌ بلامنازع‌ بر ایران‌ بود. انگلیس‌ با عدم‌ موفقیت‌ در قرارداد 1919م‌ و پیروزی‌ بلشویك‌ها در روسیه‌ تصمیم‌ گرفت‌ با به‌ وجود آوردن‌ حكومتی‌ قدرتمند و باثبات‌ منافع‌ خود را درعراق و هند و ایران‌ حفظ‌ كند.
آیرون‌ ساید، فرمانده‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ در شمال‌ ایران‌، از طرف‌ لرد كرزن‌، وزیرامور خارجه‌ انگلیس‌، مأمور شد تا با صلاحدید خود كارها را انجام‌ دهد. لرد كرزن ‌می‌خواست‌ «نفوذ بریتانیا را بر منطقه‌ پیشین‌ نفوذ روسیه‌ تسّری‌ دهد و سراسر ایران‌ راتحت‌الحمایه‌ انگلستان‌ سازد.»
پسر ژنرال‌ در ضمن‌ شرح‌ خاطرات‌ پدرش‌ می‌نویسد: «پدرم‌ بعد از بازسازی‌ روحیه‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ و ثبات‌ بخشیدن‌ به‌ وضعیت‌ آن‌ها در قزوین‌، متوجه‌ بازسازی‌قزاقهای‌ ایرانی‌ شد. داستان‌ انتخاب‌ رضاخان‌ به‌ فرماندهی‌ نیروهای‌ قزاق از جانب‌ او راهمه‌ می‌دانند و گرچه‌ در آن‌ هنگام‌ نمی‌دانست‌ كه‌ او روزی‌ شاه‌ ایران‌ خواهد شد، اما آشكارا راه‌ را برای‌ او هموار نمود...
پدرم‌ در خاطراتش‌ می‌نویسد: فكر می‌كنم‌ همه‌ مرا معمار آن‌ كودتا (1299ش‌) تصور می‌كنند. راستش‌ را بخواهید خودم‌ هم‌ همین‌ طور فكر می‌كنم‌.» آیرون‌ ساید در دفترچه‌ خاطرات‌ خود رضاخان‌ را چنین‌ توصیف‌ می‌كند: «رضا موجودی‌ سخت‌ كوش ‌به‌ نظر می‌رسد و بینی‌ تقریباً بزرگی‌ دارد. می‌توان‌ گفت‌ كه‌ قیافه‌ او شبیه‌ یهودیان‌ است‌...او فقط‌ به‌ زبا


احمدرضا خسروی
ساعت17:15---7 بهمن 1391
پیروزی انقلاب مشروطه سال 1324 ق / 1285ش موجی از شادی را در سراسر كشور ایجاد كرد و به همین مناسبت در تهران و سایر شهر‌های بزرگ جشن‌هایی برپا شد این تازه آغاز راهی دشوار بود كه سرانجام نیز نتایج مورد نظر عموم مردم را به دنبال نداشت. عدم هماهنگی و انسجام میان رهبران مشروطه و تضاد منافع آنها در كنار تحریكات محمدعلی‌شاه و درباریان كه حاضر به تقسیم قدرت نبودند و دخالت‌های روسیه و انگلستان، كشور را عرصه درگیری‌ها و كشمكش‌هایی ساخت كه پس از فراز و نشیب‌های فراوان و گذشت 15 ـ 10 سال به سقوط سلسله قاجار در 9 آبان 1304 و روی كار آمدن دیكتاتوری رضاشاه منجر شد.
انقلاب مشروطه با اهداف متعددی ازجمله تشكیل مجلس قانونگذاری، برخورداری افراد جامعه از حقوق قانونی، ایجاد نظام دموكراتیك و تقسیم قدرت آغاز و پیش رفت. پس از پیروزی انقلاب مشروطه اگرچه برخی از این اهداف چون تشكیل مجلس شورای ملی تحقق یافتند، اما درگیری‌های داخلی و دخالت‌های خارجی منجر به هرج و مرج شدیدی شده و تنش‌های اقتصادی و سیاسی، كشور را در آستانه از هم گسیختگی قرارداد. دولت مركزی جز در تهران و نواحی اطراف آن قدرت نداشت و نمی‌توانست برای برقراری امنیت در كشور اقدامی انجام دهد، هرج و مرج و آشفتگی‌ها در كشور با شروع جنگ جهانی اول و ورود نیروهای خارجی به ایران شدت بیشتری یافت.(1)‌ سال 1294 ش / 1915 م نیروهای متخاصم از هر طرف به خاك ایران وارد شدند، دولت ایران كه از همان ابتدا در جنگ اعلان بی‌طرفی كرده بود قادر نبود در برابر این تجاوزات كاری صورت دهد. دخالت خارجی و اختلاف میان گروه‌های سیاسی داخلی باعث شد در زمان ریاست‌الوزرایی مستوفی‌الممالك عده‌ای از مخالفان دولت‌های روسیه و انگستان همراه تعداد زیادی از نمایندگان مجلس شورای ملی از تهران خارج شوند. آنها ابتدا به قم و سپس به كرمانشاه رفتند و آنجا با كمك آلمان و عثمانی حكومت موقت تشكیل دادند. اگرچه مهاجران در تلاش برای حفظ استقلال ایران بودند، اما اقدامات آنها با تحریك دولت‌های روسیه و انگلیس و ایجاد چنددستگی میان سیاسیون ایران بر وخامت اوضاع افزود. سرانجام سال 1918 م جنگ جهانی اول با شكست آلمان و عثمانی به پایان رسید. ایران كه با توجه به موقعیت مهم جغرافیایی خود و حضور نیروهای بیگانه ناخواسته درگیر این جنگ شده بود پس از پایان جنگ نه‌تنها سودی نبرد، بلكه دولت‌های پیروز حتی به نمایندگان ایران كه در جریان جنگ متحمل خسارات فراوان اقتصادی و اجتماعی شده بود، اجازه حضور در كنفرانس صلح ورسای را نیز ندادند.2‌
نگرانی انگلیس از آشفتگی در ایران
دوران پس از جنگ جهانی اول یكی از آشفته‌ترین و بی‌ثبات‌ترین دوره‌های تاریخی ایران بود. احمدشاه تمایلی به امور سیاسی نشان نمی‌داد، دولت‌های مشروطه قدرت و توانایی لازم را در اختیارنداشته و بسرعت تغییر می‌كردند، امنیت داخلی از میان رفته بود، نیروی نظامی منسجم و كارآمدی در كشور وجود نداشت، اوضاع اقتصادی بسیار نامناسب بود و مردم در نهایت فقر و ناامیدی زندگی می‌كردند و حضور نیرو‌های بیگانه در نقاط مختلف كشور نیز استقلال ایران را بشدت تحت‌الشعاع قرار داده بود.(3)‌ با توجه به خلأ قدرتی كه در این زمان در ایران وجود داشت برخی نیروهای انقلابی در نقاط مختلف كشور چون گیلان و آذربایجان قدرت گرفتند و در برابر دولت مركزی قدعلم كردند و زمزمه‌هایی مبنی بر استقلال و جدایی این مناطق به گوش می‌رسید. در سایر نقاط چون كردستان، خوزستان و بلوچستان، ایلات و طوایف با استفاده از ضعف دولت مركزی درصدد احیای قدرت خود بودند و به مانعی جدی برای ایجاد دولت متمركز و قدرتمند در ایران تبدیل شده بودند. با توجه به این شرایط تمامیت ارضی ایران بشدت در معرض خطر بود(4)‌ و دولت‌هایی كه در تهران روی كار می‌آمدند همواره با مشكلات شدید مالی مواجه بوده و تشكیلات اداری كارایی چندانی نداشت.(5) در چنین اوضاع آشفته‌ای برقراری امنیت و ثبات در ایران به آرزویی دست‌نیافتنی تبدیل شده بود و افراد آزادیخواه و وطن‌پرست در تلاش بودند زمینه مناسبی برای ایجاد دولتی مقتدر در ایران فراهم سازند تا با ایجاد امنیت به رونق تجارت، كشاورزی و رفاه در جامعه بپردازد.(6)‌ از سوی دیگر پیروزی انقلاب بلشویكی روسیه در سال 1917 م، شكل‌گیری قیام‌های ضدانگلیسی در آذربایجان و گیلان و حمایت دولت جدید روسیه از آنها، منافع سیاسی و اقتصادی انگلیس در ایران را بشدت در معرض خطر قرار داده بود و امكان داشت به علت نبود نیروی بازدارنده داخلی و آشفتگی اوضاع اجتماعی و اقتصادی، زمینه مناسبی برای نفوذ و گسترش افكار كمونیستی در ایران و به تبع آن در سایر نقاط آسیا بخصوص هند فراهم شود.

رضا شاه چگونه به قدرت رسید؟
ورود رضاخان به عرصه سیاست
دولت انگلستان برای سامان دادن به این شرایط ابتدا سعی كرد با انعقاد قرارداد 1919 كنترل امور را دراختیار بگیرد، اما مخالفت‌های شدیدی علیه این قرارداد در داخل و خارج از ایران و حتی در انگلستان ایجاد شد.(7)‌ پس از این انگلیسی‌ها تصمیم گرفتند با انجام كودتایی قدرت را در اختیار بگیرند. سیدضیاءالدین طباطبایی برای رهبری سیاسی كودتا انتخاب شد و برای تامین نیروی نظامی كودتا هم نیروهای قزاق كه تا حدودی مورد اطمینان انگلیسی‌ها بودند در نظر گرقته شدند. به همین منظور ژنرال آیرون ساید با نیروهای قزاق مستقر در منطقه آق‌بابا تماس گرفت و سرانجام یكی از افسران قزاق به نام رضاخان میرپنج برای شركت در كودتا انتخاب شد.(8)‌ پس از انجام كارهای لازم در اول اسفند 1299 ش نیروهای قزاق با همراهی سیدضیاء به سمت تهران حركت كردند و با توجه به این كه با مقاومت جدی مواجه نشدند براحتی وارد تهران شدند. در پی این اتفاقات در روز سوم اسفند 1299، احمدشاه طی فرمانی سیدضیاء الدین طباطبایی را به ریاست‌الوزرایی ایران انتخاب كرد و رضاخان میرپنج نیز به فرماندهی دیویزیون قزاق منصوب شد.(9)‌ اگر چه عمر كابینه سیدضیاء بسیاركوتاه بود، اما یك دستاورد مهم داشت و آن ورود رضاخان به عرصه سیاست ایران بود. او كه در تمامی كابینه‌های بعدی وزارت جنگ را در اختیار داشت، در آبان ماه 1302 شمسی به ریاست‌الوزرایی دست یافت.(10)‌
مجلس 9 آبان ماه 1304 رای به انقراض سلطنت قاجار داد و مصوب كرد با تشكیل مجلس موسسان درباره آینده كشور تصمیم‌گیری شود همچنین تا پایان كار مجلس موسسان، حكومت موقت كشور را به رضاخان سپرد
شرایط بین‌المللی نیز تاثیر مناسبی در قدرت‌یابی رضاخان داشت؛ پس از شكست قرارداد 1919، دولت انگستان خواهان ایجاد حكومت متمركز و قدرتمندی در ایران بود تا هم از منافع انگلستان محافظت كند و هم مانع نفوذ شوروی و بلشویسم در منطقه بشود.(11)‌ از سویی دیگر دولت نوپای


farid
ساعت15:53---7 بهمن 1391
چگونگی رسید به پادشاهی (رضا شاه)
در طول یک و نیم سال بعد از شکست پروژه جمهوری خواهی، سردارسپه کوشید تا خود را با نمایندگان مخالفین و اقلیت مجلس نزدیک کند. ارتباطات وسیعی با عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت‌الدوله، سید حسن مدرس و تقریبا اکثر کسانی که پس از کودتا دستگیر شده بودند برقرار شد. از سوی دیگر تمایل بیش از حد احمد شاه به سلطنت مشروطه که گاهی به ضعف وی نیز تعبیر می‌شد، راه را برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی هموار نمود.[۴۰]
تنها مقاومت جدی خانواده احمد شاه، نه از سوی وی که از سوی مادرش ملکه جهان صورت گرفت. او به تنهایی تصمیم به مبارزه با رضاخان گرفت و به این منظور از پاریس به عتبات عالیات سفر کرد تا حکم و فتوی مفسد و خارج از دین بودن بودن نخست وزیر را به هر قیمتی از مراجع عراق خریداری نماید. [۴۱] ولی او نیز هنگامی به عراق رسید که رضاشاه در مجلس موسسان سوگند پادشاهی خورده بود.[۴۲]
به هر تقدیر با فشارهای نخست وزیر، نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده‌ای را مطرح کردند که به موجب آن احمدشاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. اغلب نمایندگان شهر تهران (که بر خلاف سایر شهرها در فرایندی نسبتا دموکراتیک انتخاب می‌شدند) با این تغییر مخالفت نمودند. سپس با تشکیل یک مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «آقای رضا پهلوی» واگذار شد. انتخابات این مجلس در فرایندی کاملا غیر دموکراتیک انجام شد و کسانی مانند آیت‌الله کاشانی به نمایندگی رسیدند و در مدح رضا شاه و سلطنت وی، نطق‌های پرشوری کردند. در بیست و چهارم آذر ۱۳۰۴ خورشیدی، رضاخان پهلوی در مجلس مؤسسان حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف پادشاهی را به عهده گرفت. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.[۹]
سخنرانی مخالفان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی در مجلس (همچون دکتر محمد مصدق و سید حسن مدرس) نشان از آن دارد که آنان منکر نقش رضا شاه در برقراری نظم در کشور نبوده‌اند. بلکه استدلال مخالفان چنین بود که با توجه به اینکه پادشاه مشروطه عملاً اختیار حقوقی کشور داری را ندارد و این اختیارات یکسره به نخست وزیر واگذار شده‌است، لذا حیف است که نخست وزیر موفقی مانند سردارسپه به عضوی خنثی همچون پادشاه مشروطه تبدیل شود. زیرا چنانکه بخواهد همچنان مصدر امور باقی بماند ناچار به ورطه دیکتاتوری خواهد افتاد
اقدامات رضاخان-خيانت پهلوي-اسلام‏زدايي رضاخان
آيا رضاخان با مراسمات مذهبي موافق بود؟ آيا به مردم خدمت ميكرد؟ آيا او كارش مبارزه با خرافات بود؟
برای درک ارتباط رضاخان با مذهب و نیز تناقضاتی که در این ارتباط ها وجود داشته و نیز نسبت وی با مبارزه با خرافات لازم است با نگاهی کلی تر و فراتر از مقطع زمانی خاصی به مساله بنگریم در واقع حکومت رضاخان در ادامه فرایندی بود که از سالها پیش و در راستای تغییرات در ساختار فکری ایرانیان به منظور تسلط نهایی استعمار کهن و جدید و توسط شبکه های فراماسونری وابسته به دولت های غربی و به ویژه انگلیس برنامه ریزی شده بود بر این اساس در فاز اول این اقدامات با جلب نظر افرادی که جهت تحصیل علم به کشورهای غربی سفر میکردند و عضو کردن آنها در لژهای فراماسونی آنان را تبدیل به جاسوسان خود و مبلغان فرهنگ و تمدن غربی در ایران می کردند به گونه ای که شاید کمتر کسی از تحصیل کردگان غربی دوران قاجار را بتوان پیدا کرد که عضو این لژها نشده و پس از بازگشت مبلغ و مداح فرهنگ و تمدن غربی نشده باشند .
در فاز دوم عملیات که زمینه های آن با آغاز نهضت عدالتخانه توسط مردم و علما فراهم شد مدعیان روشنفکری غرب زده با نفوذ در صف مردم و علما با تدابیر سازمان یافته از سوی قدرتهای غربی نهضت عدالتخانه را منحرف و آن را تبدیل به نهضت مشروطه کردند و درنهایت با انواع لطایف الحیل علما را از عرصه سیاست خارج کرده و زمام امور را به دست گرفتند . در فاز سوم عملیات به منظور ریشه کنی فرهنگ و اعتقادات دینی که در طول تاریخ سد راه نفوذ استعمار گران و اجانب بوده است نیاز به حکومتی دیکتاتوری بود که با بی رحمی تمام پروژه نیمه کاره را به اتمام برساند و در نتیجه نوبت به رضا خان میرپنچ افسر بی سواد قزاق رسید که طبق بررسی های به عمل آمده هم چهره ای خشن و بی باک بود و هم جرات و جسارت ساختارشکنی ها را در سایه انواع بی رحمی ها داشت اما با توجه به روحیه مذهبی مردم ایران نیل به هدف نهایی در ابتدای کار امکان پذیر نبود فلذا لازم بود ابتدا چهره ای مذهبی و مثبت از رضاخان در اذهان عمومی ترسیم شود تا کار ارتقای رتبه وی از یک افسر ساده به پادشاهی ایران به راحتی و بدون درد سر امکان پذیر گردد لذا با مطالعه تاریخ رضاخان با 2 نوع سیاست نسبت به مذهب از وی مواجه می شویم :
1 – تظاهر به دیانت :
رضاخان برای رسیدن بی درد سر به سلطنت و جلوگیری از هرگونه اعتراض موثر وکاری ابتدا به شدت تظاهر به مذهب می کرد به گونه ای که با این ادعای خود توانست نظر مساعد بسیاری از مقامات مذهبی ، روحانیون و مردم داخل و خارج از کشور را به خود جلب کند . وی در نمایشی مذهبی در مراسم ماه محرم شرکت می کرد (رک : تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ج2 ص93 به نقل از چالشهای روحانیت و رضاشاه ، داوود امینی ص77 ) ؛ پیشاپیش دسته های سینه زنی حرکت می نمود ، پای خویش را برهنه می ساخت و کاه و گل بر سر می ریخت ؛ در حا لی که سردار سپه بود در مراسم شام غریبان دسته قزاقها شرکت می نمود و با بازوبندی مشکی و سری برهنه و شمعی در دست به نوحه سرایی و سوگواری می پرداخت . (رک : همان به نقل از تاریخ بیست ساله ایران ، حسین مکی ج1 ص451-450 )
درماه رمضان برای اینکه توجه مردم را به دینداری خود جلب کند روزه می گرفت و به روزه گرفتن فرمان می داد وکارکنان سازمانهای نظامی و انتظامی را به ادای فرایض مذهبی وادار می کرد و حتی به منظور رعایت دقیق موازین شرعی ناظر شرعیات تعیین کرد . در این زمینه حسین مکی در جلد سوم کتاب خود سندی از روزنامه ستاره ایران ش 177 نقل کرده است که در آن درباره اجرای مراسم احیاء و حضور رضاخان که رئیس الوزرا بوده است چنین نوشته است : از طرف اداره قشونی در میدان مشق چادری برافراشته شد عموم اعضای قشونی و نظامیان در مجلس مزبور حضور یافته از طرف واعظین احکام اسلامی تبلیغ می گشت . آقای رئیس الوزرا و اغلب اعضای کابینه و بعصی از روسای ادارات در شب قتل در میدان مشق حاضر و در موقع قرآن به سر گرفتن شرکت جستند .
یکی دیگر از جل


farid
ساعت15:52---7 بهمن 1391
چگونگی رسید به پادشاهی (رضا شاه)
در طول یک و نیم سال بعد از شکست پروژه جمهوری خواهی، سردارسپه کوشید تا خود را با نمایندگان مخالفین و اقلیت مجلس نزدیک کند. ارتباطات وسیعی با عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت‌الدوله، سید حسن مدرس و تقریبا اکثر کسانی که پس از کودتا دستگیر شده بودند برقرار شد. از سوی دیگر تمایل بیش از حد احمد شاه به سلطنت مشروطه که گاهی به ضعف وی نیز تعبیر می‌شد، راه را برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی هموار نمود.[۴۰]
تنها مقاومت جدی خانواده احمد شاه، نه از سوی وی که از سوی مادرش ملکه جهان صورت گرفت. او به تنهایی تصمیم به مبارزه با رضاخان گرفت و به این منظور از پاریس به عتبات عالیات سفر کرد تا حکم و فتوی مفسد و خارج از دین بودن بودن نخست وزیر را به هر قیمتی از مراجع عراق خریداری نماید. [۴۱] ولی او نیز هنگامی به عراق رسید که رضاشاه در مجلس موسسان سوگند پادشاهی خورده بود.[۴۲]
به هر تقدیر با فشارهای نخست وزیر، نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده‌ای را مطرح کردند که به موجب آن احمدشاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. اغلب نمایندگان شهر تهران (که بر خلاف سایر شهرها در فرایندی نسبتا دموکراتیک انتخاب می‌شدند) با این تغییر مخالفت نمودند. سپس با تشکیل یک مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «آقای رضا پهلوی» واگذار شد. انتخابات این مجلس در فرایندی کاملا غیر دموکراتیک انجام شد و کسانی مانند آیت‌الله کاشانی به نمایندگی رسیدند و در مدح رضا شاه و سلطنت وی، نطق‌های پرشوری کردند. در بیست و چهارم آذر ۱۳۰۴ خورشیدی، رضاخان پهلوی در مجلس مؤسسان حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف پادشاهی را به عهده گرفت. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.[۹]
سخنرانی مخالفان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی در مجلس (همچون دکتر محمد مصدق و سید حسن مدرس) نشان از آن دارد که آنان منکر نقش رضا شاه در برقراری نظم در کشور نبوده‌اند. بلکه استدلال مخالفان چنین بود که با توجه به اینکه پادشاه مشروطه عملاً اختیار حقوقی کشور داری را ندارد و این اختیارات یکسره به نخست وزیر واگذار شده‌است، لذا حیف است که نخست وزیر موفقی مانند سردارسپه به عضوی خنثی همچون پادشاه مشروطه تبدیل شود. زیرا چنانکه بخواهد همچنان مصدر امور باقی بماند ناچار به ورطه دیکتاتوری خواهد افتاد
اقدامات رضاخان-خيانت پهلوي-اسلام‏زدايي رضاخان
آيا رضاخان با مراسمات مذهبي موافق بود؟ آيا به مردم خدمت ميكرد؟ آيا او كارش مبارزه با خرافات بود؟
برای درک ارتباط رضاخان با مذهب و نیز تناقضاتی که در این ارتباط ها وجود داشته و نیز نسبت وی با مبارزه با خرافات لازم است با نگاهی کلی تر و فراتر از مقطع زمانی خاصی به مساله بنگریم در واقع حکومت رضاخان در ادامه فرایندی بود که از سالها پیش و در راستای تغییرات در ساختار فکری ایرانیان به منظور تسلط نهایی استعمار کهن و جدید و توسط شبکه های فراماسونری وابسته به دولت های غربی و به ویژه انگلیس برنامه ریزی شده بود بر این اساس در فاز اول این اقدامات با جلب نظر افرادی که جهت تحصیل علم به کشورهای غربی سفر میکردند و عضو کردن آنها در لژهای فراماسونی آنان را تبدیل به جاسوسان خود و مبلغان فرهنگ و تمدن غربی در ایران می کردند به گونه ای که شاید کمتر کسی از تحصیل کردگان غربی دوران قاجار را بتوان پیدا کرد که عضو این لژها نشده و پس از بازگشت مبلغ و مداح فرهنگ و تمدن غربی نشده باشند .
در فاز دوم عملیات که زمینه های آن با آغاز نهضت عدالتخانه توسط مردم و علما فراهم شد مدعیان روشنفکری غرب زده با نفوذ در صف مردم و علما با تدابیر سازمان یافته از سوی قدرتهای غربی نهضت عدالتخانه را منحرف و آن را تبدیل به نهضت مشروطه کردند و درنهایت با انواع لطایف الحیل علما را از عرصه سیاست خارج کرده و زمام امور را به دست گرفتند . در فاز سوم عملیات به منظور ریشه کنی فرهنگ و اعتقادات دینی که در طول تاریخ سد راه نفوذ استعمار گران و اجانب بوده است نیاز به حکومتی دیکتاتوری بود که با بی رحمی تمام پروژه نیمه کاره را به اتمام برساند و در نتیجه نوبت به رضا خان میرپنچ افسر بی سواد قزاق رسید که طبق بررسی های به عمل آمده هم چهره ای خشن و بی باک بود و هم جرات و جسارت ساختارشکنی ها را در سایه انواع بی رحمی ها داشت اما با توجه به روحیه مذهبی مردم ایران نیل به هدف نهایی در ابتدای کار امکان پذیر نبود فلذا لازم بود ابتدا چهره ای مذهبی و مثبت از رضاخان در اذهان عمومی ترسیم شود تا کار ارتقای رتبه وی از یک افسر ساده به پادشاهی ایران به راحتی و بدون درد سر امکان پذیر گردد لذا با مطالعه تاریخ رضاخان با 2 نوع سیاست نسبت به مذهب از وی مواجه می شویم :
1 – تظاهر به دیانت :
رضاخان برای رسیدن بی درد سر به سلطنت و جلوگیری از هرگونه اعتراض موثر وکاری ابتدا به شدت تظاهر به مذهب می کرد به گونه ای که با این ادعای خود توانست نظر مساعد بسیاری از مقامات مذهبی ، روحانیون و مردم داخل و خارج از کشور را به خود جلب کند . وی در نمایشی مذهبی در مراسم ماه محرم شرکت می کرد (رک : تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ج2 ص93 به نقل از چالشهای روحانیت و رضاشاه ، داوود امینی ص77 ) ؛ پیشاپیش دسته های سینه زنی حرکت می نمود ، پای خویش را برهنه می ساخت و کاه و گل بر سر می ریخت ؛ در حا لی که سردار سپه بود در مراسم شام غریبان دسته قزاقها شرکت می نمود و با بازوبندی مشکی و سری برهنه و شمعی در دست به نوحه سرایی و سوگواری می پرداخت . (رک : همان به نقل از تاریخ بیست ساله ایران ، حسین مکی ج1 ص451-450 )
درماه رمضان برای اینکه توجه مردم را به دینداری خود جلب کند روزه می گرفت و به روزه گرفتن فرمان می داد وکارکنان سازمانهای نظامی و انتظامی را به ادای فرایض مذهبی وادار می کرد و حتی به منظور رعایت دقیق موازین شرعی ناظر شرعیات تعیین کرد . در این زمینه حسین مکی در جلد سوم کتاب خود سندی از روزنامه ستاره ایران ش 177 نقل کرده است که در آن درباره اجرای مراسم احیاء و حضور رضاخان که رئیس الوزرا بوده است چنین نوشته است : از طرف اداره قشونی در میدان مشق چادری برافراشته شد عموم اعضای قشونی و نظامیان در مجلس مزبور حضور یافته از طرف واعظین احکام اسلامی تبلیغ می گشت . آقای رئیس الوزرا و اغلب اعضای کابینه و بعصی از روسای ادارات در شب قتل در میدان مشق حاضر و در موقع قرآن به سر گرفتن شرکت جستند .
یکی دیگر از جل


حسن غفاری پور
ساعت17:16---5 بهمن 1391
در بیست و چهارم آذرماه سال ۱۳۰۴ خورشیدی، در پی یک کودتا، رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت. هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند سلطنت نشست، جهان در میانه دو جنگ جهانی نفسی می‌کشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گسترده‌ای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. ایران فاقد نظام اداری، ارتش منسجم، راه، نظام بانکی و اقتصادی مدرن بود.
از منظر بین‌المللی نیز شرایط، چندان آرام نبود. ایران در محاصره نیروهای بزرگ، روسیه در شمال و انگلیس در جنوب بود. انگلیس می‌کوشید از ایران به عنوان راهی برای سلطه‌جویی‌های خود در هند و خاور دور بهره بگیرد.
رضا شاه پهلوی طی شانزده سال سلطنت درگیر آماده سازی دولت مدرن در ایران بود. در همین هنگام آلمان به رهبری آدولف هیتلر جنگ جهانی دوم را آغاز کرد.
رضاشاه در دوره پادشاهی خود با قدرت سلطنت کرد و تمام امور مملکتی را در دست خود داشت. آزادی‌هائی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در دوره او از بین رفت و هیچ جریان مخالف را تحمل نمی‌کرد. بسیاری از رقبا و مخالفان خود در دستگاه حکومتی را کشت یا ساکت کرد. در زمینه نفت قرارداد دارسی را به ظاهر لغو کرد ولی عملاً آن را باقرارداد ۱۹۳۳ تمدید کرد. مجلس شورای ملی در دوره او جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرست‌هائی از نمایندگان مورد تائید او انجام می‌شد.
او زمین های بسیاری را تا پایان پادشاهیش در سراسر ایران، به‌ویژه در شمال ایران را به نام خویش به چنگ آورد و در اواخر سلطنت بیش از ۵۰۰۰ ملک به ‌نام او ثبت شده بود.


محمد فرج زاده
ساعت16:53---5 بهمن 1391
در اواﺧﺮ دوره ی ﻗﺎﺟﺎرﯾﻪ ﻧﻔﻮذ و دﺧﺎﻟﺖ دوﻟﺖ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن در اﻣﻮر اﯾﺮانﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﺷﺪ . ﭘﺲ از ﻣﺪﺗﯽ اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ھﺎ ﺑﺮاﯾﺮآ ن ﮐﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ
ﺧﻮد راﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺣﮑﻮﻣﺖ اﯾﺮان راﺗﻐﯿﯿﺮ دھﻨﺪ درﻧﺘﯿﺠﻪ ھﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻗﺎﺟﺎرﯾﻪ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن رﺿﺎﺧﺎن را ﺑﻪ ﻗﺪرت رﺳﺎﻧﺪ.
رﺿﺎﺧﺎن ﻣﺮدی ﺧﺸﻦ و ﺑﯽ ﺳﻮاد ﺑﻮد و از اداره ی ﮐﺸﻮر آﮔﺎھﯽ
ﭼﻨﺪاﻧﯽ ﻧﺪاﺷﺖ . او ﺑﺎ ﺣﻤﺎﯾﺖ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺿﻌﯿﻒ
ﻗﺎﺟﺎرﯾﻪ را ﺑﺮاﻧﺪازد و ﺧﻮد را ﺷﺎه اﯾﺮان ﺑﻨﺎﻣﺪ و ﻧﯿﺰ ﺳﻠﻄﻨﺖ را درﺧﺎﻧﻮاده ی ﺧﻮد ﻣﻮروﺛﯽ ﮐﻨﺪ.ﻣﺒﺎرزه ﻣﺪرس ﺑﺎ رﺿﺎ ﺷﺎه
رﺿﺎ ﺷﺎه در دوران ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺧﻮد در ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ اﺳﻼم و ﻋﻠﻤﺎی دﯾﻦﮐﺎرھﺎﯾﯽ اﻧﺠﺎم داد. از ﺟﻤﻠﻪ اﯾﻦ ﮐﻪ زﻧﺎن را از رﻋﺎﯾﺖ ﺣﺠﺎب و داﺷﺘﻦﭘﻮﺷﺶ اﺳﻼﻣﯽ ﻣﻨﻊ ﮐﺮد . ﻣﺮدم ﺑﻪ اﯾﻦ ﮐﺎر رﺿﺎ ﺷﺎه اﻋﺘﺮاض داﺷﺘﻨﺪ وﻟﯽ او ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ھﺎی آﻧﺎن ﺗﻮﺟهی ﻧﻤﯽ ﮐﺮد . ﺣﺘﯽ ﻣﺎﻣﻮران اوﻋﺪه ای از ﻣﺮدم ﻣﻌﺘﺮض را ﮐﻪ در ﻣﺴﺠﺪ ﮔﻮھﺮ ﺷﺎد ﻣﺸهد ﺟﻤﻊ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﻪ ﮔﻠﻮله ﺑﺴﺘﻨﺪ و ﺑﻪ ﺷهادت رﺳﺎﻧﺪﻧﺪ.
ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ در زﻣﺎن رﺿﺎ ﺷﺎه ﻣﺮدم از دخاﻟﺖ ﺑﯿﮕﺎﻧﮕﺎن در اﻣﻮرﮐﺸﻮر ﻧﺎراﺿﯽ ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﻪ ھﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ اﻓﺮادی ﺑﻪ ﻣﺒﺎرزه ﺑﺎ دﺧﺎﻟﺖﺑﯿﮕﺎﻧﮕﺎن و ﮐﺎرھﺎی زور ﮔﻮﯾﺎﻧﻪ ی رﺿﺎ ﺷﺎه ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ازﻣﺨﺎﻟﻔﺎن ﻣهم رﺿﺎ ﺷﺎه در اﯾﻦ دوره روﺣﺎﻧﯽ آﮔﺎه و داﻧﺸﻤﻨﺪ آﯾﺖ اﷲ ﺳﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﻣﺪرس ﺑﻮد . او ﮐﻪ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪه ﻣﺠﻠﺲ ﺑﻮد ﺷﺠﺎﻋﺎﻧﻪ درﻣﻘﺎﺑﻞ ﮐﺎرھﺎی ﻧﺎدرﺳﺖ ﺷﺎه اﯾﺴﺘﺎد . ﺑﻪ ھﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ رﺿﺎﺷﺎه اﺑﺘﺪاﻣﺪرس را ﺗﺒﻌﯿﺪ ﮐﺮد و ﭘﺲ از ﻣﺪﺗﯽ دﺳﺘﻮر داد او را ﺑﻪ ﺷهادت برسانند.
در اواﺧﺮ ﺣﮑﻮﻣﺖ رﺿﺎ ﺷﺎه ﺟﻨﮓ جهانی دوم آﻏﺎز ﺷﺪ . ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ
از ﺷﺮوع ﺟﻨﮓ ﻧﯿﺮوھﺎی ﺷﻮرشی اﻧﮕﻠﯿﺲ و آﻣﺮﯾﮑﺎ وارد اﯾﺮان ﺷﺪﻧﺪ
وﻗﺴﻤﺖ ھﺎﯾﯽ از ﮐﺸﻮر ﻣﺎ را اﺷﻐﺎل ﮐﺮدﻧﺪ . آن ھﺎ در ﺳﺎل1320
ھﺠﺮی ﺷﻤﺴﯽ رﺿﺎ ﺷﺎه را از ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺑﺮ ﮐﻨﺎر ﮐﺮدﻧﺪ و ﭘﺴﺮش
ﻣﺤﻤﺪ رﺿﺎ را ﺑﻪ ﺟﺎی او ﻧﺸﺎﻧﺪﻧﺪ.


حسین عسکری
ساعت22:50---2 بهمن 1391
در طول یک و نیم سال بعد از شکست پروژه جمهوری خواهی، سردارسپه کوشید تا خود را با نمایندگان مخالفین و اقلیت مجلس نزدیک کند. ارتباطات وسیعی با عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت‌الدوله، سید حسن مدرس و تقریبا اکثر کسانی که پس از کودتا دستگیر شده بودند برقرار شد. از سوی دیگر تمایل بیش از حد احمد شاه به سلطنت مشروطه که گاهی به ضعف وی نیز تعبیر می‌شد، راه را برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی هموار نمود.
تنها مقاومت جدی خانواده احمد شاه، نه از سوی وی که از سوی مادرش ملکه جهان صورت گرفت. او به تنهایی تصمیم به مبارزه با رضاخان گرفت و به این منظور از پاریس به عتبات عالیات سفر کرد تا حکم و فتوی مفسد و خارج از دین بودن بودن نخست وزیر را به هر قیمتی از مراجع عراق خریداری نماید ولی او نیز هنگامی به عراق رسید که رضاشاه در مجلس موسسان سوگند پادشاهی خورده بود.

پادشاهی
پس از خروج احمدشاه عوامل رضاخان اندیشه الغای سلطنت و رئیس ‌جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند. با مخالفت و مقاومت شدید روشنفکران و روحانیان و مردم طرح جمهوری با شکست روبرو شد.
بالاخره نمایندگان مجلس پنجم‌ شورای‌ ملی‌ با فشارهای سردار سپه در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده‌ای را مطرح کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت‌ موقت‌ "در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای ‌رضاخان پهلوی"‌ سپرده شد و "تعیین تکلیف حکومت قطعی" به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل یک مجلس‌ موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران‌ به‌ "اعلیحضرت‌ رضا پهلوی" واگذار شد. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.
«در بیست و چهارم آذرماه سال ۱۳۰۴ خورشیدی، در پی یک کودتا، رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت. هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند سلطنت نشست، جهان در میانه دو جنگ جهانی نفسی می‌کشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گسترده‌ای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. ایران فاقد نظام اداری، ارتش منسجم، راه، نظام بانکی و اقتصادی مدرن بود و شیوه ملوک الطوایفی جایی برای قدرت مرکزی نگذاشته بود.
از منظر بین‌المللی نیز شرایط، چندان آرام نبود. ایران در محاصره نیروهای بزرگ، روسیه در شمال و انگلیس در جنوب بود. انگلیس می‌کوشید از ایران به عنوان راهی برای سلطه‌جویی‌های خود در هند و خاور دور بهره بگیرد.
رضا شاه پهلوی طی شانزده سال سلطنت درگیر تکوین دولت مدرن در ایران بود. در همین هنگامه‌ها آلمان به رهبری آدولف هیتلر جنگ جهانی دوم را آغاز کرد.»
رضاشاه در دوره پادشاهی خود با قدرت سلطنت کرد و تمام امور مملکتی را در دست خود داشت. آزادی‌هائی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در دوره او از بین رفت و هیچ جریان مخالف را تحمل نمی‌کرد. بسیاری از رقبا و مخالفان خود در دستگاه حکومتی را کشت یا ساکت کرد. در زمینه نفت قرارداد دارسی را به ظاهر لغو کرد ولی عملاً آن را با قرارداد ۱۹۳۳ تمدید کرد. مجلس شورای ملی در دوره او جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرست‌هائی از نمایندگان مورد تائید او انجام می‌شد.
همچنین با نگاه به گذشتهٔ او و داراییهای خاندان پهلوی پس از درگذشتش از تهمت زراندوزی به دور نیست .او زمینهای بسیاری را تا پایان پادشاهیش در سراسر ایران، به‌ویژه در شمال ایران را به نام خویش به چنگ آورد و در اواخر سلطنت بیش از ۵۰۰۰ ملک به ‌نام او ثبت شده بود.
اما همانطور که پیش‌تر گفته شد، او در عین حال در راستای برنامهٔ گسترده‌ای که برای سامان اداری و اقتصادی کشور در سر داشت، برای نوسازی ساخت فرسوده جامعه ایران کارهای فروانی کرد که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

سرکوب غائله جنگل و خراسان و تحکیم قدرت حکومت مرکزی در آذر بایجان و مازندران
سرکوب یاغیان در سراسر اسران از جمله کاشان و لرستان
تشکیل ارتش نوین ایران ، متحدالشکل شدن جامه لشگرین و تصویب قانون نظام وظیفه در سال ١٣٠٣
برچیدن حکومت دست نشانده شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن
احداث راه آهن سراسری با کمترین امکانات مالی و فنی
بنیانگزاری دادگستری به جای محاکم شرع ، الغای کاپیتولاسیون و سپردن محاکم به قضات حقوقدان ایرانی
تأسیس بانک ملی ایران و کوتاه کردن دست بانکهای انگلیس از دارائیهای دولت
بنیانگزاری نیروی دریائی
بنیانگزاری نیروی هوائی با خرید چند هواپیمای یونکرس از آلمان
الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی و اختصاص آن به بانک ملی
تاسیس موزه جواهرات ملی ایران
تدوین تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت
الغای امتیازنفتی دارسی و عقد قرارداد جدید بر اساس منافع ایران با با شرکت نفت ایران و انگلیس
کارگذاردن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران در سال ١٣١٢ و راه اندازی آن یکسال پس از این تاریخ
تأسیس بانک کشاورزی
تدوین و اجرای قانون معروف به کشف حجاب و تغییر البسه مردان
تاسیس و راه اندازی کارخانجات دخانیات ایران
تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور
اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به اروپا
ساختن راه ارتباطی با شمال ایران و بنای تاسیساتی چون پل ورسک و تونل کندوان در دل کوهها
فرستادن دانشجویان ایرانی به خارج جهت تحصیل.
پایه‌گذاری بانک ملی ایران.
• کشیدن راه‌آهن سراسری ایران.
• لغو کاپیتولاسیون.
• تأسیس رادیو و خبرگزاری پارس.
• تأسیس دانشگاه تهران.
• گسترش صنایع مادر از جمله تاسیس کارخانه ذوب آهن اصفهان.
• تأسیس فرهنگستان ایران.
• جایگزین کردن تقویم خورشیدی جلالی بجای تقویم هجری قمری به‌عنوان تقویم رسمی ایران.
• از بین بردن کامل یاغیان منطقه‌ای و قبیله‌ای که هرکدام خود را «خان» میخواندند و مانع انسجام ملی و پیشرفت ایران می‌شدند (کسانی همین یک خدمت رضاشاه را مهم‌ترین و دشوارترین چالش دوران او برمیشمرند).

• نجات خوزستان از چنگ شیخ خزئل که در غیر اینصورت به احتمال زیاد امروز خوزستان برای خود کشوری جدا و نفت خیز مانند کویت بود که با دسیسیه‌های «پتروپولیتیک» پدید آمده بود و شیخ خزئل «امیر» آن کشور می‌شد.

تبعید و مرگ
رضاشاه به خواست نیروهای انگلیس و تحت نظر آنان از بندرعباس با کشتی از ایران خارج شد. ابتدا او را به سمت هند بردند. بعد به جزیره موریس منتقل شد و بالاخره در افریقای جنوبی در شهر ژوهانسبورگ تحت نظر قرار گرفت.
روز ۴ مرداد ۱۳۲۳ در همان شهر


moein
ساعت22:06---2 بهمن 1391
آقا خودت نوشتی فقط چگونگی رسیدن به پادشاهی و اقداماتش بنویسید منم همینا رو نوشتم

پس از خروج احمدشاه عوامل رضاخان اندیشه الغای سلطنت و رئیس ‌جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند. با مخالفت و مقاومت شدید روشنفکران و روحانیان و مردم طرح جمهوری با شکست روبرو شد.

بالاخره نمایندگان مجلس پنجم‌ شورای‌ ملی‌ با فشارهای سردار سپه در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده‌ای را مطرح کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت‌ موقت‌ "در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای ‌رضاخان پهلوی"‌ سپرده شد و "تعیین تکلیف حکومت قطعی" به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل یک مجلس‌ موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران‌ به‌ "اعلیحضرت‌ رضا پهلوی" واگذار شد. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.

«در بیست و چهارم آذرماه سال ۱۳۰۴ خورشیدی، در پی یک کودتا، رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت. هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند سلطنت نشست، جهان در میانه دو جنگ جهانی نفسی می‌کشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گسترده‌ای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. ایران فاقد نظام اداری، ارتش منسجم، راه، نظام بانکی و اقتصادی مدرن بود و شیوه ملوک الطوایفی جایی برای قدرت مرکزی نگذاشته بود.

از منظر بین‌المللی نیز شرایط، چندان آرام نبود. ایران در محاصره نیروهای بزرگ، روسیه در شمال و انگلیس در جنوب بود. انگلیس می‌کوشید از ایران به عنوان راهی برای سلطه‌جویی‌های خود در هند و خاور دور بهره بگیرد.

رضا شاه پهلوی طی شانزده سال سلطنت درگیر تکوین دولت مدرن در ایران بود. در همین هنگامه‌ها آلمان به رهبری آدولف هیتلر جنگ جهانی دوم را آغاز کرد.»[4]

رضاشاه در دوره پادشاهی خود با قدرت سلطنت کرد و تمام امور مملکتی را در دست خود داشت. آزادی‌هائی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در دوره او از بین رفت و هیچ جریان مخالف را تحمل نمی‌کرد. بسیاری از رقبا و مخالفان خود در دستگاه حکومتی را کشت یا ساکت کرد. در زمینه نفت قرارداد دارسی را به ظاهر لغو کرد ولی عملاً آن را با قرارداد ۱۹۳۳ تمدید کرد. مجلس شورای ملی در دوره او جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرست‌هائی از نمایندگان مورد تائید او انجام می‌شد.

همچنین با نگاه به گذشتهٔ او و داراییهای خاندان پهلوی پس از درگذشتش از تهمت زراندوزی به دور نیست .او زمینهای بسیاری را تا پایان پادشاهیش در سراسر ایران، به‌ویژه در شمال ایران را به نام خویش به چنگ آورد و در اواخر سلطنت بیش از ۵۰۰۰ ملک به ‌نام او ثبت شده بود.

اما همانطور که پیش‌تر گفته شد، او در عین حال در راستای برنامهٔ گسترده‌ای که برای سامان اداری و اقتصادی کشور در سر داشت، برای نوسازی ساخت فرسوده جامعه ایران کارهای فروانی کرد که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:





· یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران.

· فرستادن دانشجویان ایرانی به خارج جهت تحصیل.

· پایه‌گذاری بانک ملی ایران.

· کشیدن راه‌آهن سراسری ایران.

· لغو کاپیتولاسیون.

· کشف حجاب.

· تأسیس رادیو و خبرگزاری پارس.

· تأسیس دانشگاه تهران.

· گسترش صنایع مادر از جمله تاسیس کارخانه ذوب آهن اصفهان.

· تأسیس فرهنگستان ایران.

· جایگزین کردن تقویم خورشیدی جلالی بجای تقویم هجری قمری به‌عنوان تقویم رسمی ایران.

· از بین بردن کامل یاغیان منطقه‌ای و قبیله‌ای که هرکدام خود را «خان» میخواندند و مانع انسجام ملی و پیشرفت ایران می‌شدند (کسانی همین یک خدمت رضاشاه را مهم‌ترین و دشوارترین چالش دوران او برمیشمرند).

· نجات خوزستان از چنگ شیخ خزئل که در غیر اینصورت به احتمال زیاد امروز خوزستان برای خود کشوری جدا و نفت خیز مانند کویت بود که با دسیسیه‌های «پتروپولیتیک» پدید آمده بود و شیخ خزئل «امیر» آن کشور می‌شد.


مزبیار حسین پور
ساعت21:54---2 بهمن 1391
با مقدماتی که در سال 1302 ه ش فراهم آمده بود رضاخان در سال 1304 زمینه را برای فرو پاشاندن سلسله ی قاجار یه ونشستن بر تخت سلطنت مناسب دید .

رضا شاه که در یک کودتای نظامی وبا همکاری انگلیسی ها روی کار آمد وبه عنوان تنها مرد قدرت مند ایران شناخته شد و چند سال بعد حکومت سلتنطی او به یک رژیم دیکتاتوری کامل تبدیل شد رضاشاه در مورد افرادی که ممکن بود مزاحم سلطنت شوند به شدت سخت گیر وسنگدل بود . رضا شاه مخالفان خود را تبعید ، خانه نشین یا نابود می کرد . او در سالهای سلطنت خود که از سال 1304 تا 1320 طول کشید ، اقدامات و اصلاحات زیادی در زمینه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی انجام داد. از جمله :ساخت راه آهن ، تاسیس کارخانجات ، تاسیس دانشگاه ها و دبیرستان ها و


اسماعیل تهمتنی
ساعت17:51---1 بهمن 1391
اقدامات:
1_انعقاد معاهده الجزایر و تعیین خط مرزی ایران و عراق و تثبیت حاکمیت ایران در آب‌های اروندرود
2_حضور نظامی ایران در جزایر ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک
3_به رسمیت شناختن استقلال بحرین
4_برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران
5_تغییر مبدا تاریخ ایران از هجری خورشیدی به تاریخ شاهنشاهی
6_افزایش سطح قدرت نظامی ارتش ایران
7_ مشارکت در تأسیس اوپک
8_توسعه نیروهای نظامی ایران
9_تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران
10_تاسیس مجلس سنا
11_رفع اختلافات مرزی در مرزها- پیمان مثلثی عراق - ترکیه -ایران ایجاد تاسیسات زیربنایی همچون سدها و فرودگاه‌ها و دانشگاه‌های مختلف
12_تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)

چگونگی رسیدن به قدرت: رضاخان‌ فرمانده‌ دیویزیون‌ (لشكر) قزاق، در 3 اسفند 1299 ش‌ دست‌ به‌ كودتا زد وپس‌ از مدتی‌ به‌ وزارت‌ جنگ‌ و در 3 آبان‌ 1302ش‌ به‌ نخست‌وزیری‌ و در آذر 1304ش‌به‌ پادشاهی‌ رسید و تا شهریور 1320ش‌ حكومت‌ كرد و سپس‌ با اشغال‌ ایران‌ مجبور به‌ استعفا و ترك‌ ایران‌ شد.
در مورد چگونگی‌ كودتا توسط‌ رضاخان‌، مشهور است‌ كه‌ انگلیس‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و سیطره‌ آن‌ بر بخشی‌ از خاورمیانه‌ به‌ دنبال‌ تسلط‌ بلامنازع‌ بر ایران‌ بود. انگلیس‌ با عدم‌ موفقیت‌ در قرارداد 1919م‌ و پیروزی‌ بلشویك‌ها در روسیه‌ تصمیم‌ گرفت‌ با به‌ وجود آوردن‌ حكومتی‌ قدرتمند و باثبات‌ منافع‌ خود را درعراق و هند و ایران‌ حفظ‌ كند.
آیرون‌ ساید، فرمانده‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ در شمال‌ ایران‌، از طرف‌ لرد كرزن‌، وزیرامور خارجه‌ انگلیس‌، مأمور شد تا با صلاحدید خود كارها را انجام‌ دهد. لرد كرزن ‌می‌خواست‌ «نفوذ بریتانیا را بر منطقه‌ پیشین‌ نفوذ روسیه‌ تسّری‌ دهد و سراسر ایران‌ راتحت‌الحمایه‌ انگلستان‌ سازد.»
پسر ژنرال‌ در ضمن‌ شرح‌ خاطرات‌ پدرش‌ می‌نویسد: «پدرم‌ بعد از بازسازی‌ روحیه‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ و ثبات‌ بخشیدن‌ به‌ وضعیت‌ آن‌ها در قزوین‌، متوجه‌ بازسازی‌قزاقهای‌ ایرانی‌ شد. داستان‌ انتخاب‌ رضاخان‌ به‌ فرماندهی‌ نیروهای‌ قزاق از جانب‌ او راهمه‌ می‌دانند و گرچه‌ در آن‌ هنگام‌ نمی‌دانست‌ كه‌ او روزی‌ شاه‌ ایران‌ خواهد شد، اما آشكارا راه‌ را برای‌ او هموار نمود...
پدرم‌ در خاطراتش‌ می‌نویسد: فكر می‌كنم‌ همه‌ مرا معمار آن‌ كودتا (1299ش‌) تصور می‌كنند. راستش‌ را بخواهید خودم‌ هم‌ همین‌ طور فكر می‌كنم‌.» آیرون‌ ساید در دفترچه‌ خاطرات‌ خود رضاخان‌ را چنین‌ توصیف‌ می‌كند: «رضا موجودی‌ سخت‌ كوش ‌به‌ نظر می‌رسد و بینی‌ تقریباً بزرگی‌ دارد. می‌توان‌ گفت‌ كه‌ قیافه‌ او شبیه‌ یهودیان‌ است‌...او فقط‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ صحبت‌ می‌كند... او به‌ طور قطع‌ پر جذبه‌ترین‌ فرد ایرانی‌ است‌ كه‌تا كنون‌ دیده‌ام‌.» آیرون‌ ساید در ضمن‌ خاطرات‌ 14 فوریه‌ خود می‌گوید: «من‌دستورات‌ مربوط‌ به‌ خروج‌ نیروها را به‌ اسمایس‌ و رضا داده‌ام‌. باید به‌ ایشان‌ تا اندازه‌ای ‌آزادی‌ عمل‌ بدهم‌. باید وزیر مختار را ببینم‌ و مطالب‌ را با او در میان‌ بگذارم‌. برای‌ ماكودتا از هر چیز دیگر مناسب‌تر است‌.»
بی‌مناسبت‌ نیست‌ كه‌ قسمت‌هایی‌ از سند بسیار مهم‌ (گزارش‌ سفیر وقت‌ آمریكا درتهران‌ به‌ وزیر امور خارجه‌) نقل‌ شود:
بلشویسم‌ امری‌ غیر قابل‌ اجتناب‌می‌نماید؛ اما در واقعیت‌ بیش‌ از هر حادثه‌دیگری‌ كه‌ برای‌ ایران‌ رخ‌ دهد به‌ مذاق دولت‌ انگلیس‌ و وزارت‌ هند خوش‌نمی‌آمد، زیرا ایران‌ بلشویكی‌ برای‌ هند خطر همیشگی‌ خواهد بود.... در عصریكشنبه‌ بیستم‌ فوریه‌، مردم‌ از حركت‌ حدود 1500 نفر از نیروهای‌ قزاق از قزوین‌كه‌ در چند مایلی‌ بیرون‌ تهران‌ هستند تعجب‌ زده‌ شدند. گفته‌ می‌شد كه‌ آن‌ها می‌خواهند پایتخت‌ را به‌ تصرف‌ درآورند.
در عصر همان‌ روز وزیر مختار بریتانیا برای‌ هواخوری‌ به‌ بیرون‌ شهر رفته‌ تاحدود ساعت‌ پنج‌ باز نگشته‌. ساعاتی‌ قبل‌ از این‌ ساعت‌، كنسول‌ هیئت‌ بریتانیا،سرهنگ‌ دوم‌ هیگ‌ و سیدضیاءالدین‌ برای‌ ملاقات‌ با قزاقان‌ به‌ بیرون‌ شهر رفته‌بودند. هدف‌ این‌ دو نفر تحقیق‌ درباره‌ نیات‌ قزاقان‌ مهاجم‌ بوده‌ است‌ و قزاقان‌آشكار ساختند كه‌ به‌ هر یك‌ از آن‌ها بریتانیا قبل‌ از ورود به‌ شهر پنج‌ تومان‌حدود پنج‌ دلار، داده‌ است‌. این‌ طور گفته‌ می‌شود كه‌ پیش‌ از خروج‌ قزاقها ازقزوین‌ كلنل‌ اسمیت‌ (رئیس‌ قزاقها در قزوین‌) پول‌ لازم‌ را برای‌ تحویل‌ به‌ قزاقها دریافت‌ داشته‌ است‌... لازم‌ به‌ تذكر است‌ كه‌ مبلغ‌ مورد نظر با امضای‌اسمیت‌ از بانك‌ برداشت‌ گردید... مشهور است‌ كه‌ وزارت‌ خارجه‌ انگلیس‌ ازسفیر خود در تهران‌ و عدم‌ موفقیت‌ او در انجام‌ كارهایی‌ كه‌ باید انجام‌ می‌شدموجب‌ نارضایتی‌ انگلیس‌ از وی‌ شده‌ است‌. از این‌ رو از انجام‌ این‌ حركت‌ بدون‌اطلاع‌ وی‌ نباید تعجب‌ كرد... به‌ سرعت‌ معلوم‌ شد كه‌ بسیاری‌ از چهره‌های‌ اصلی‌جنبش‌ پیشتر دارای‌ تماس‌های‌ دوستانه‌ای‌ با بریتانیا بوده‌اند؛ سرگرد مسعودخان‌... در قزوین‌ دستیار شخصی‌ كلنل‌ اسمیت‌ بوده‌ است‌. كلنل‌ رضاخان‌ كه‌ به‌ریاست‌ قزاقها رسید در هیئت‌ نظامی‌ انگلیس‌ ـ ایران‌ خدمت‌ كرده‌ و به‌ صورت ‌عملی‌ جاسوس‌ رئیس‌ هیئت‌ بوده‌ و برای‌ چندمین‌ ماه‌ با بریتانیا در قزوین‌همكاری‌ نزدیك‌ داشته‌. سیدضیاءالدین‌، مالك‌ روزنامه‌ رسمی‌ رعد است‌ كه‌ بریتانیا به‌ آن‌ كمك‌ مالی‌ می‌كند....
نقش‌ انگلیس‌ در كودتای‌ رضاخان‌ چنان‌ روشن‌ بود كه‌ دولت‌ انگلیس‌ هیچ‌گاه‌ آن‌ راانكار نكرد. درجریان‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ «به‌ سادگی‌ تمام‌ می‌گوید: او را خودمان‌ آوردیم‌ و خودمان‌ هم‌ می‌بریم‌».
غیر از آیرون‌ ساید در انتخاب‌ رضاخان‌ از اردشیر جی‌ هم‌ اسم‌ برده‌ می‌شود. ژنرال ‌فردوست‌ در خاطرات‌ خود نقل‌ می‌كند كه‌ «شاپور جی‌ كتابی‌ را با خود به‌ دفتر آورده‌ بود، گفت‌: این‌ كتاب‌ از كتب‌ مستند یعنی‌ مجموعه‌ اسناد طبقه‌بندی‌ شده‌ انگلیس‌ درهندوستان‌ است‌ و می‌دانی‌ كه‌ در آن‌ سال‌ها ایران‌ از هندوستان‌ اداره‌ می‌شد. این‌ كتاب‌نشان‌ می‌دهد كه‌ پدر من‌ رضا را پیدا كرد و به‌ نایب‌السلطنه‌ هندوستان‌ معرفی‌ كرد.»
محققینی‌ كه‌ در علت‌ كودتای‌ انگلیس‌ به‌ بحث‌ و كنكاش‌ پرداخته‌اند بیشتر این‌ نكته‌ را متذكر شده‌اند كه‌ چون‌ قرارداد 1919م‌ با مخالفت‌ روبرو شد، دست‌ به‌ كودتا زدند:«مر


حمیدرضا خسروی
ساعت17:16---1 بهمن 1391
چگونگی به قدرت رسیدن:
س از خروج احمدشاه عوامل رضاخان اندیشه الغای سلطنت و رئیس ‌جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند. با مخالفت و مقاومت شدید روشنفکران و روحانیان و مردم طرح جمهوری با شکست روبرو شد.

بالاخره نمایندگان مجلس پنجم‌ شورای‌ ملی‌ با فشارهای سردار سپه در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده‌ای را مطرح کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت‌ موقت‌ "در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای ‌رضاخان پهلوی"‌ سپرده شد و "تعیین تکلیف حکومت قطعی" به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل یک مجلس‌ موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران‌ به‌ "اعلیحضرت‌ رضا پهلوی" واگذار شد. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.

«در بیست و چهارم آذرماه سال ۱۳۰۴ خورشیدی، در پی یک کودتا، رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت. هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند سلطنت نشست، جهان در میانه دو جنگ جهانی نفسی می‌کشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گسترده‌ای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. ایران فاقد نظام اداری، ارتش منسجم، راه، نظام بانکی و اقتصادی مدرن بود و شیوه ملوک الطوایفی جایی برای قدرت مرکزی نگذاشته بود.

از منظر بین‌المللی نیز شرایط، چندان آرام نبود. ایران در محاصره نیروهای بزرگ، روسیه در شمال و انگلیس در جنوب بود. انگلیس می‌کوشید از ایران به عنوان راهی برای سلطه‌جویی‌های خود در هند و خاور دور بهره بگیرد.

رضا شاه پهلوی طی شانزده سال سلطنت درگیر تکوین دولت مدرن در ایران بود. در همین هنگامه‌ها آلمان به رهبری آدولف هیتلر جنگ جهانی دوم را آغاز کرد.»[4]

رضاشاه در دوره پادشاهی خود با قدرت سلطنت کرد و تمام امور مملکتی را در دست خود داشت. آزادی‌هائی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در دوره او از بین رفت و هیچ جریان مخالف را تحمل نمی‌کرد. بسیاری از رقبا و مخالفان خود در دستگاه حکومتی را کشت یا ساکت کرد. در زمینه نفت قرارداد دارسی را به ظاهر لغو کرد ولی عملاً آن را با قرارداد ۱۹۳۳ تمدید کرد. مجلس شورای ملی در دوره او جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرست‌هائی از نمایندگان مورد تائید او انجام می‌شد.

همچنین با نگاه به گذشتهٔ او و داراییهای خاندان پهلوی پس از درگذشتش از تهمت زراندوزی به دور نیست .او زمینهای بسیاری را تا پایان پادشاهیش در سراسر ایران، به‌ویژه در شمال ایران را به نام خویش به چنگ آورد و در اواخر سلطنت بیش از ۵۰۰۰ ملک به ‌نام او ثبت شده بود.


عملکرد رضا شاه:
رضاشاه برای سامان اداری و اقتصادی کشور، چه در مقام پادشاه و چه در مقام نخست وزیر و وزیر جنگ، کارهایی کرد که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از:

لغو کاپیتولاسیون
اسکان عشایر
تاسیس دادگستری
یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران
تاسیس بانک ملی ایران
ساخت راه‌آهن سراسری ایران
جاده‌سازی در کشور
کشف حجاب
تأسیس رادیو ایران و خبرگزاری پارس
تأسیس دانشگاه تهران
گسترش صنایع
تأسیس فرهنگستان ایران
تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی
تغییر نام رسمی کشور در مجامع بین‌المللی از پارس به ایران در سال ۱۹۳۵


عرفان مرادی
ساعت16:56---1 بهمن 1391
زندگی محمدرضا از زمان تاجگذاری پدرش که نام خانوادگی پهلوی را برای خود برگزید، به رویایی بی‌پایان بدل شد. عنوان شاهزاده و ولیعهد، غروری وصف‌ناشدنی در ضمیر او ایجاد کرد. دسته‌ای نوکران همواره در کنارش بودند یا به محض درخواستِ او به نزدش می‌شتافتند. افسران عالی‌رتبه و وزرا پیش پایش تعظیم می‌کردند. همه چاپلوسی‌اش را می‌کردند. یازده سالش که شد، عنوان افتخاری کلنل یک هنگ سواره نظام را به او دادند! با این همه شادی او هنوز تا کامل شدن فاصله بسیار داشت. وی از پدرش، که هیبت و اخمش زهرۀ هر کسی، از جمله اعضای خانواده‌اش را آب می‌کرد، به شدت می‌ترسید.



با تمام این تغییرات رضاخان شیوه زندگی و خلق و خویش را کنار نگذاشت و‌‌ همان سرباز صرفه‌جوی سابق ماند.‌‌ همان یونیفرم نظامی‌اش را به تن می‌کرد و بر تشکی روی زمین می‌خوابید. او می‌خواست از پسرش هم رهبری قدرتمند مثل خود بسازد، ولی محمدرضا اگر نگوییم بزدل که بسیار ضعیف بود. از مدرسۀ نظام متنفر بود. علاوه بر همه این‌ها، پدرش که خیلی دلش می‌خواست پسر در مسیر درست قرار بگیرد هیچ فرصتی را برای اظهارنظر، غالباً به خشم، درباره رفتار او از دست نمی‌داد. محمدرضا در جوانی هم نتوانست بر احساسات متناقض خود غلبه کند و در مواقع بحران، چه در امور خانواده و چه مسائل کشوری، با ضعف در تصمیم‌گیری و دودلی مواجه بود.



در سال ۱۹۳۱ رضاشاه، ولیعهد را به یک مدرسه ممتاز در سوئیس که برای کودکان ثروتمندان و اشراف‌زادگان بود، فرستاد. این تجربه شالوده پادشاه آینده را شکل داد. وی در کنار تحصیل به مطالعه در احوال پادشاهان باستانی ایران، همچون داریوش و کوروش پرداخت. از سوی دیگر، در مصاحبه‌ای که بعد‌ها تبدیل به کتاب شد، ادعا کرد که دموکراسی‌های غربی او را تحت تأثیر قرار داده است. به راحتی می‌توان با مرور حرف‌های بعدی او به این ادعا شک کرد: «آن سال‌ها که در اروپا بودم... روح دموکراسی، نظم و آزادی را درک کردم و دریافتم که نظم بدون دموکراسی به استبداد می‌انجامد و دموکراسی بدون نظم به آنارشیسم و هرج و مرج.» آشنایی با اروپای پیشرفته و مقایسۀ آن با عقب‌ماندگی قرون وسطایی میهن، شاه آینده را خجل کرد. وی که با اصلاحات پدر موافق بود، رویای مدرنیزاسیونی بسیار فرا‌تر از آن را در سر می‌پروراند. اما چهار سال اقامت در سوئیس تناقض‌های شخصیتی‌اش را رفع نکرد، بلکه یک تناقض دیگر هم به آن‌ها افزوده شد: تناقض میان منطق‌گرایی علمی که در اروپا آموخته بود و باورهای سنتی که مادرش و نوکران در گوش او خوانده بودند. در واقع، علی‌رغم انتقادات و اتهامات بسیار، محمدرضا، مردی مذهبی و حتی خرافاتی بود. او اصول دین اسلام را به جای نمی‌آورد ولی امامان شیعه را که می‌گفت به خوابش آمده‌اند بسیار می‌ستود. باورش شده بود که امامان او را یکبار در کودکی و دو بار از سوءقصد نجات داده‌اند.



سال ۱۹۳۶ که از اروپا بازگشت وارد دانشکده نظامی شد و در سال ۱۹۳۸ به درجۀ ستوانی رسید. پس از آن همراه پدرش در سرکشی‌های او شرکت می‌کرد. در یکی از این سفر‌ها پدر به او گفت که می‌خواهد نظام اداری کشور را تا بدان درجه تکامل بخشد که اگر فردا روز مُرد کشور بدون نظارتی از بالا به کار اتوماتیک روزانه خود ادامه دهد. محمدرضا که از این گفته پدر آزرده بود، پیش خود گفت: «یعنی چه؟ یعنی فکر می‌کند اگر نباشد من نمی‌توانم امور را در دست بگیرم؟» اما جرأت نداشت که این حرف را رودرروی پدر بگوید.





پیروزی تلخ



کناره‌گیری رضاخان و تبعید اجباری‌اش به آفریقای جنوبی توسط انگلیسی‌ها احساسات متناقضی را در محمدرضا، که در ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱ به عنوان شاه جدید سوگند یاد کرده بود، برانگیخت. او از مدت‌ها پیش انتظار این فرصت را می‌کشید تا توانایی‌هایش را در اداره امور کشور نشان دهد. ولی حالا که پلکان ترقی را تا تخت پادشاهی پیموده و از زیر بار سنگین سایه پدر و حرف‌های تحقیرکننده‌اش بیرون آمده بود، هنوز هم شادی‌اش کامل نبود. نمی‌توانست شرایط تحقیرآمیز رسیدنش به مقام پادشاهی را فراموش کند. خیلی‌ها شاه مخلوع را به باد انتقاد و حتی استهزا گرفته بودند، دشمنانِ در تبعیدش بازگشته بودند، زندانیان سیاسی آزاد شده بودند، ملاکین فئودال زمین‌های غصب شده‌شان را می‌خواستند و روحانیون بار دیگر در ملأعام به فعالیت می‌پرداختند.



اما از سوی دیگر پادشاه جوان احساس رهایی می‌کرد. دیگر چشم تیزبین پدر بالای سرش نبود. سرانجام توانسته بود خواهر ملک فاروق، ولیعهد مصر را که به اجبار پدر در سال ۱۹۳۹ با او ازدواج کرده بود، طلاق دهد. برای نخستین بار می‌توانست به اراده خود زندگی کند. اما از سوی دیگر نمی‌توانست تحقیر پدرش از جانب متفقین و انتقادات و تحقیرهای تند ایرانیان را فراموش کند. شاید به همین سبب بود که تاجگذاری خود را ربع قرن به تأخیر انداخت: نمی‌خواست فرصتی به دشمنان پدرش بدهد تا بیشتر به او حمله کنند و درباره سلسله از دست رفته او لب به سخنان تند و گزنده بگشایند. در سال ۱۹۶۷، رویدادهای سال ۱۹۴۱ دیگر از یاد‌ها رفته بود و انقلاب سفیدش داشت به بار می‌نشست: وی نه به عنوان پسر رضاشاه، که با تکیه بر دستاوردهای خود تاجگذاری کرد. برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله در تخت‌ جمشید در سال ۱۹۷۱ هم ممکن است به همین دلیل صورت گرفته باشد. اما هنوز نمی‌توانست از بار گناهی که در قبال پدر احساس می‌کرد خلاص شود، لذا در سال ۱۹۷۶ دستور برگزاری جشن‌های متعدد به مناسبت ۵۰ سالگی تأسیس سلسلۀ پهلوی توسط رضاشاه را داد. ولی نمی‌دانست که تمام این زیاده‌روی‌ها و اسراف‌کاری‌ها، که همه از مشکلات شخصی او سرچشمه می‌گرفتند، سرانجام سقوط پادشاهی‌اش را رقم خواهند زد.



از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۶ ایران به اشغال بریتانیایی‌ها، روس‌ها و امریکایی‌ها درآمده بود. متفقین به طور غیرمستقیم در امور داخلی ایران مداخله می‌کردند، نه تنها به قصد دستیابی به اهداف جنگی، بلکه برای تأمین منافع ملی خود. در شمال کشور، روس‌ها از جنبش‌های چپ‌گرا حمایت می‌کردند، در حالی که در جنوب انگلیسی‌ها بودند. با سقوط رضاشاه کمونیست‌ها از خفا درآمدند و حزب تودۀ قدرتمند و سازمان‌یافته را شکل دادند، که موجب ناخرسندی سنت‌گرایان بود. شاه، علی‌رغم اینکه ضدیت با روحانیون را از پدر به ارث برده بود، این استدلال را پذیرفت که مذهب می‌تواند مانعی بر سر راه قدرت گرفتن چپی‌ها باشد و سیاست صلح و آشتی با رهبران عالی‌رتبه روحانی را در پیش گرفت، روحانیونی که در زمان پادشاهی رضاشاه بیشترشان به نجف مهاجرت کرده بودند. تنها روحانی عالی‌رتبه حاضر در ایران در آن زمان آیت‌الله بروجردی بود. فرستادۀ محمدرضا شاه، آ


رضااحمدی
ساعت22:55---30 دی 1391
رضا پهلوی (۲۴ اسفند ۱۲۵۶ خورشیدی آلاشت، مازندران – ۴ مرداد ۱۳۲۳ خورشیدی ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی) معروف به رضاخان، رضاخان میرپنج، رضاخان سردارسپه و پس از آن رضاشاه و رضاشاه کبیر،شاه ایران (از ۱۳۰۴ خورشیدی تا ۱۳۲۰ خورشیدی) و بنیانگذار دودمان پهلوی بود. پادشاهی رضا شاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران رژیم پهلوی بود که با انقلاب ۱۳۵۷ ایران به پایان رسید.





رضا که کودکی یتیم بود دوران خردسالی را در فقر گذراند. از نوجوانی به نظام پیوست و مدارج ترقی را طی نمود. در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان تهران را اشغال کردند. رضاخان ابتدا در مقام وزیر جنگ، بسیاری از ناآرامی‌ها و راهزنی‌ها را از بین برد. در سوم آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخست‌وزیری منصوب شد و ابتدا تلاشی در جهت جمهوری‌خواهی کرد. ولی در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید.


در طول یک و نیم سال بعد از شکست پروژه جمهوری خواهی، سردارسپه کوشید تا خود را با نمایندگان مخالفین و اقلیت مجلس نزدیک کند. ارتباطات وسیعی با عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت‌الدوله، سید حسن مدرس و تقریبا اکثر کسانی که پس از کودتا دستگیر شده بودند برقرار شد. از سوی دیگر تمایل بیش از حد احمد شاه به سلطنت مشروطه که گاهی به ضعف وی نیز تعبیر می‌شد، راه را برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی هموار نمود.





تنها مقاومت جدی خانواده احمد شاه، نه از سوی وی که از سوی مادرش ملکه جهان صورت گرفت. او به تنهایی تصمیم به مبارزه با رضاخان گرفت و به این منظور از پاریس به عتبات عالیات سفر کرد تا حکم و فتوی مفسد و خارج از دین بودن بودن نخست وزیر را به هر قیمتی از مراجع عراق خریداری نماید. ولی او نیز هنگامی به عراق رسید که رضاشاه در مجلس موسسان سوگند پادشاهی خورده بود.





به هر تقدیر با فشارهای نخست وزیر، نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده‌ای را مطرح کردند که به موجب آن احمدشاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. اغلب نمایندگان شهر تهران (که بر خلاف سایر شهرها در فرایندی نسبتا دموکراتیک انتخاب می‌شدند) با این تغییر مخالفت نمودند. سپس با تشکیل یک مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «آقای رضا پهلوی» واگذار شد. انتخابات این مجلس در فرایندی کاملا غیر دموکراتیک انجام شد و کسانی مانند آیت‌الله کاشانی به نمایندگی رسیدند و در مدح رضا شاه و سلطنت وی، نطق‌های پرشوری کردند. در بیست و چهارم آذر ۱۳۰۴ خورشیدی، رضاخان پهلوی در مجلس مؤسسان حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف پادشاهی را به عهده گرفت. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.





سخنرانی مخالفان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی در مجلس (همچون دکتر محمد مصدق و سید حسن مدرس) نشان از آن دارد که آنان منکر نقش رضا شاه در برقراری نظم در کشور نبوده‌اند. بلکه استدلال مخالفان چنین بود که با توجه به اینکه پادشاه مشروطه عملاً اختیار حقوقی کشور داری را ندارد و این اختیارات یکسره به نخست وزیر واگذار شده‌است، لذا حیف است که نخست وزیر موفقی مانند سردارسپه به عضوی خنثی همچون پادشاه مشروطه تبدیل شود. زیرا چنانکه بخواهد همچنان مصدر امور باقی بماند ناچار به ورطه دیکتاتوری خواهد افتاد.





با پایان دوران جنگ قدرت در کشور و پادشاهی رضا شاه، دوره رشد و سازندگی آغاز گردید. در این دوران رضا شاه، هنوز با افرادی رایزنی می‌کرد و مخالفانی چون محمدتقی بهار و محمد مصدق، آنقدر آزادی داشتند تا علنا با شاه مخالفت کنندو حتی از قبول مقام وزارت سر باز زنند.





هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند پادشاهی نشست، جهان در آرامش موقت پس از جنگ جهانی اول نفسی می‌کشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گسترده‌ای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. رضا شاه توانست از آرامش نسبی میان دو جنگ، حداکثر بهره‌برداری را نموده و زیرساخت‌های کشور همچون ارتش و راه‌ها را به دست مستوفی‌الممالک، نخست وزیر مردمی و شناخته شده نوسازی کند.در همین دوران بود که کاپیتولاسیون الغا شده و راه‌آهن سراسری ایران به سرعت ساخته شد.همچنین آخرین آشوبها و نا امنی‌ها نیز توسط رضا شاه سرکوب شد و شمال شرق ایران که محل جولان یاغیان بود، به تسخیر ارتش درآمد و شهرهای جدید (مانند بندر ترکمن و گنبد کاووس) در محل این ناآرامی‌ها ساخته شد.


اقدامات:





رضاشاه، در این دوران به تقویت نفوذ و افزایش پایگاه مردمی خود، خصوصا در میان برخی روشنفکران پرداخت. سازمانهای زنان (مانند جمعیت نسوان وطن‌خواه) آزادی فعالیت داشتند و گروه‌های چپ مانند حزب کمونیست ایران فعالیت می‌کردند.رضا شاه، بعدها هیچگاه نتوانست پایگاه مردمی خود را در این دوران مجددا به دست بیاورد.در اواخر این دوران بود که قانون مدنی کشور به تصویب مجلس رسید. با تصویب این قانون، قدرت روحانیون که تا آن زمان تنها مقام قضایی کشور بودند، به چالش کشیده شد.




رضااحمدی
ساعت22:45---30 دی 1391
رضا پهلوی (۲۴ اسفند ۱۲۵۶ خورشیدی آلاشت، مازندران – ۴ مرداد ۱۳۲۳ خورشیدی ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی) معروف به رضاخان، رضاخان میرپنج، رضاخان سردارسپه و پس از آن رضاشاه و رضاشاه کبیر،شاه ایران (از ۱۳۰۴ خورشیدی تا ۱۳۲۰ خورشیدی) و بنیانگذار دودمان پهلوی بود. پادشاهی رضا شاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران رژیم پهلوی بود که با انقلاب ۱۳۵۷ ایران به پایان رسید.

رضا که کودکی یتیم بود دوران خردسالی را در فقر گذراند. از نوجوانی به نظام پیوست و مدارج ترقی را طی نمود. در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان تهران را اشغال کردند. رضاخان ابتدا در مقام وزیر جنگ، بسیاری از ناآرامی‌ها و راهزنی‌ها را از بین برد. در سوم آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخست‌وزیری منصوب شد و ابتدا تلاشی در جهت جمهوری‌خواهی کرد. ولی در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید.

رسیدن به پادشاهی
مراسم سوگند رضاشاه در مجلس مؤسسان
رژه سربازان ایرانی در روز تاجگذاری رضاشاه در تهران
در طول یک و نیم سال بعد از شکست پروژه جمهوری خواهی، سردارسپه کوشید تا خود را با نمایندگان مخالفین و اقلیت مجلس نزدیک کند. ارتباطات وسیعی با عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت‌الدوله، سید حسن مدرس و تقریبا اکثر کسانی که پس از کودتا دستگیر شده بودند برقرار شد. از سوی دیگر تمایل بیش از حد احمد شاه به سلطنت مشروطه که گاهی به ضعف وی نیز تعبیر می‌شد، راه را برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی هموار نمود.

تنها مقاومت جدی خانواده احمد شاه، نه از سوی وی که از سوی مادرش ملکه جهان صورت گرفت. او به تنهایی تصمیم به مبارزه با رضاخان گرفت و به این منظور از پاریس به عتبات عالیات سفر کرد تا حکم و فتوی مفسد و خارج از دین بودن بودن نخست وزیر را به هر قیمتی از مراجع عراق خریداری نماید.ولی او نیز هنگامی به عراق رسید که رضاشاه در مجلس موسسان سوگند پادشاهی خورده بود.

به هر تقدیر با فشارهای نخست وزیر، نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده‌ای را مطرح کردند که به موجب آن احمدشاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. اغلب نمایندگان شهر تهران (که بر خلاف سایر شهرها در فرایندی نسبتا دموکراتیک انتخاب می‌شدند) با این تغییر مخالفت نمودند. سپس با تشکیل یک مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «آقای رضا پهلوی» واگذار شد. انتخابات این مجلس در فرایندی کاملا غیر دموکراتیک انجام شد و کسانی مانند آیت‌الله کاشانی به نمایندگی رسیدند و در مدح رضا شاه و سلطنت وی، نطق‌های پرشوری کردند. در بیست و چهارم آذر ۱۳۰۴ خورشیدی، رضاخان پهلوی در مجلس مؤسسان حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف پادشاهی را به عهده گرفت. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.
اقدامات:
با پایان دوران جنگ قدرت در کشور و پادشاهی رضا شاه، دوره رشد و سازندگی آغاز گردید. در این دوران رضا شاه، هنوز با افرادی رایزنی می‌کرد و مخالفانی چون محمدتقی بهار و محمد مصدق، آنقدر آزادی داشتند تا علنا با شاه مخالفت کنند و حتی از قبول مقام وزارت سر باز زنند.

هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند پادشاهی نشست، جهان در آرامش موقت پس از جنگ جهانی اول نفسی می‌کشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گسترده‌ای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. رضا شاه توانست از آرامش نسبی میان دو جنگ، حداکثر بهره‌برداری را نموده و زیرساخت‌های کشور همچون ارتش و راه‌ها را به دست مستوفی‌الممالک، نخست وزیر مردمی و شناخته شده نوسازی کند.در همین دوران بود که کاپیتولاسیون الغا شده و راه‌آهن سراسری ایران به سرعت ساخته شد.همچنین آخرین آشوبها و نا امنی‌ها نیز توسط رضا شاه سرکوب شد و شمال شرق ایران که محل جولان یاغیان بود، به تسخیر ارتش درآمد و شهرهای جدید (مانند بندر ترکمن و گنبد کاووس) در محل این ناآرامی‌ها ساخته شد.

رضاشاه، در این دوران به تقویت نفوذ و افزایش پایگاه مردمی خود، خصوصا در میان برخی روشنفکران پرداخت. سازمانهای زنان (مانند جمعیت نسوان وطن‌خواه) آزادی فعالیت داشتند و گروه‌های چپ مانند حزب کمونیست ایران فعالیت می‌کردند. رضا شاه، بعدها هیچگاه نتوانست پایگاه مردمی خود را در این دوران مجددا به دست بیاورد.در اواخر این دوران بود که قانون مدنی کشور به تصویب مجلس رسید. با تصویب این قانون، قدرت روحانیون که تا آن زمان تنها مقام قضایی کشور بودند، به چالش کشیده شد.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 30 دی 1386 | 12:46 | نویسنده : اصغر رضایی گماری |